سرمقاله آرمان ملّی/ خاورمیانه در حال خروش
آسیا و اقیانوسیه
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - سرمقاله آرمان ملّی/ خاورمیانه در حال خروش
٠
٠
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/5775540
-->
آرمان ملی / « خاورمیانه در حال خروش » عنوان سخن روز در روزنامه آرمان ملّی به قلم سیدعلی خرم است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
تحولات عراق و لبنان بیش از یکماه است که افکار ملل و دول خاورمیانه را به خود جلب نموده است. آیا یک بهار عربی دیگر در راه است؟ هرکس از زاویهای به این تحولات نگریسته و با ترکیب نمودن با تحولاتی که از شش ماه پیش در این منطقه رخ داده و بسیاری از معادلات را تغییر داده، التهاب و نگرانی را در خاورمیانه افزایش داده است. علاوه بر تحولات عراق و لبنان، تحولات سوریه و یکه تازی ترکیه در شمال این کشور، تحریمهای افسارگسیخته آمریکا علیه ایران، اتفاقات نظامی بین ایران و آمریکا، حوادث نظامی در عربستان، پروسه ناموفق صلح بین آمریکا و طالبان، تحولات یمن، توقیف کشتیهای تجاری و ... که هر کدام پتانسیل بیثبات کردن منطقه ناآرامی مثل خاورمیانه را دارد، به این نگرانیها دامن زده است. تحولات عراق که شروع شد، سمبلی گردید برای مردم لبنان که به فکر خواستههای مشابه بیفتند و بر آن پافشاری نمایند. اگرچه ناآرامیهای عراق در چارچوب شرایط اجتماعی سیاسی این کشور قابل تعریف است و نمیتوان کلیشه آن را به لبنان برد و بر آن کشور منطبق نمود، همچنان که خواستههای مدنی و اجتماعی در عراق بیش از 250 کشته و چندین هزار مجروح به جا گذاشت ولی در لبنان از حد تظاهرات تجاوز نکرد و خوشبختانه درگیری و تلفات نداشت که مرهون کنترل و مهار امنیتی، نظامی در لبنان و نشان از اینکه در عراق هنوز آثار فروپاشی نظام سابق و اشغال این کشور توسط آمریکا و وجود اسلحه در دستان مردم یا جناحها به چشم میخورد. همچنان که تحولات عراق بر لبنان اثر گذاشت به نوبه خود نتیجه تحولات سیاسی لبنان که سقوط دولت و استعفای سعد حریری بود، بر تحولات عراق تاثیر داشت و انتظار و توقع را در مردم عراق بالا برد که گویا باید دولت عادل عبدالمهدی هم ساقط گردد. این کنش وواکنش تا کجا ادامه خواهد داشت، نامعلوم است اما برای کندوکاو و پاسخ به این سوال بایستی به نوعی در جستوجوی ریشههای تحولات در این کشور بود. برداشت اول: مردم دو کشور از سوء مدیریت سردمداران خود به تنگ آمده و در جایی که همه کشورها در حال پیشرفت هستند، چرا مردم عراق یا مردم لبنان باید دچار انواع مشکلات باشند و از فساد حکومتی در رنج به سر ببرند؟ برداشت دوم: خیلی از کشورها در جهان از چند قومی تشکیل شدهاند ولی برای اداره مملکت، پستهای حکومتی بین اقوام مختلف تقسیم نمیشود بلکه براثر لیاقت هرکس توانست بدون تبعیض بالا بیاید، میتواند وزیر، نخست وزیر، رئیسجمهور یا رئیس مجلس شود. چرا باید در عراق و لبنان این جایگاهها و پستها تعیین شده باشد که افراد ماهر و توانا در حاشیه بمانند؟ برداشت سوم: عراق با همه ثروتش و لبنان با همه امکانات و تجاربش نتوانستهاند بر موج رشد اقتصادی سوار شوند. اعتراف مردم دو کشور این است که بعد از گذشت سالها، سردمداران این دو کشور نتوانستهاند از این ثروت و امکانات به درستی استفاده نموده و قطارهای عراق و لبنان را بر روی ریلهای رشد و توسعه قرار دهند. جوانان این دو کشور از اینکه بیکاری، گرانی و تورم در جوامع آنها بیداد میکند، رنج میبرند. اگر از کشور خود مهاجرت نمایند به سرنوشت بقیه پناهندگان در اروپا مبتلا میشوند و اگر در کشور خود بمانند، آیندهای در انتظارشان نیست. پس چه باید بکنند؟ شورش و عصیان تنها وسیلهای است که در اختیار دارند و با آن عقدههای درونی خود را برملا سازند و درمان کنند.
اروپا در دهههای 1960 و 1970 در این نوع شورش و عصیان و بیثباتی جوانان بسر میبرد. برداشت چهارم: تحولات عراق و لبنان سمبل جنگ نیابتی جدید است. آمریکا، عربستان و اسرائیل در هماوردی با ایران نتوانستهاند از طریق نظامی یا امنیتی ایران را شکست دهند. از نظر اقتصادی هم با فجیعترین و ضدانسانیترین تحریمها به جنگ ایران آمدند و بهرغم فشار روزافزون بر مردم ایران ولی تحریمها نتوانست کشور را از هم بپاشد و یا حکومت را بلرزاند. پس آن کشورها وارد حوزههای دیگری شدهاند که به جای سخت افزاری از روشهای نرم افزاری برای انتقامگیری و مقابله با نفوذ و جایگاه ایران در خاورمیانه استفاده نمایند. اکنون این سوال مطرح است که کدام یک از این چهار برداشت، یا سایر برداشتها درست است؟ شاید اگر واقع بینانه به شرایط و اوضاع دو کشور عراق و لبنان نگریسته شود، پاسخ این است که همه برداشتها در جای خود درست هستند و مجموعه آنها، شرایط حاضر و درهم پیچیده عراق و لبنان را به وجود آوردهاند. به عبارت دیگر مردم عراق و مردم لبنان، هم از سوء مدیریت و فساد سردمداران خود در رنج و عذاب هستند و هم از تقسیم قدرت بین قومیتها بدون در نظر گرفتن لیاقت و شایستگی ناراضی هستند و هم از عقب ماندن کشورشان از قطار پیشرفت و رشد و توسعه با آن همه ثروت و امکانات عصبانی هستند. مجموعه این نارضایتیها شرایط را برای موج سواری جناح مقابل بر روی امیال مردم عراق و لبنان فراهم نموده است. تجربه نشان داده جمهوری اسلامی هنوز به حوزههای نرم افزاری و بهویژه در حوزههای اجتماعی دل نبسته و خود را کاملا مجهز ننموده است لذا جناح مقابل امکان ایجاد موج و پیشروی بر روی آن را دارد. از سوی دیگر برخی نارضایتیهای مردم عراق و لبنان با شورش و عصیان علاج نمیگردد. در عراق، عادل عبدالمهدی برود فردی شبیه او میآید و در لبنان اگر سعد حریری برود، دوباره سعد حریری برمیگردد. شاید علاج این درد با آدم سازی، پیشرفت و توسعه فرهنگی مردم و جامعه و تغییرات در قانون اساسی بدست آید که همگی از راه مبارزات مدنی و از راه قانونی امکان پذیر است. رشد و توسعه عراق و لبنان هم همین نسخه را میطلبد. دهههاست که رشد و توسعه در خاورمیانه به طور متوسط نزدیک به صفر است. یعنی تا همه کشورهای خاورمیانه وارد حوزه رشد و توسعه نشوند، بصورت تک تک نمیتوانند از این موهبت بهرهمند گردند. دو کشور عراق و لبنان با پیشینه سیاسی که دارند، بیشتر از بسیاری از کشورهای خاورمیانه در معرض این درجا زدن هستند. مشکل بیکاری، گرانی و تورم هم دامنگیر همه کشورهای خاورمیانه است. غیر از چند کشور ثروتمند نفتی خلیج فارس، بقیه کشورها در این باتلاق گیر هستند. ترکیه به رغم پیشرفت اولیه و الگو شدن در خاورمیانه، اکنون برای جذب سرمایههای خارجی و بویژه ایرانیان در حال تلاش است زیرا بیکاری، گرانی و تورم، اقتصاد این کشور را در کنار اهداف بلندپروازانه سیاسی در شمال سوریه تهدید مینماید. لذا باید تلاش نمود کل خاورمیانه از این درگیریهای سیاسی نجات یابد و راه رشد و توسعه را در پیش گیرد. اما موج ضدایرانی که جناح مقابل سعی بر سوار شدن به آن دارد، این است که علت همه دلایل و همه برداشتهای گفته شده، تقصیر ایران است و اگر نقش و نفوذ ایران از این دو کشور برداشته شود، هر دو کشور عراق و لبنان گلستان میشود، به سرعت مسیر رشد و توسعه را طی میکنند، سردمداران با لیاقت بر سر کار خواهند آمد. درحالی که با استدلال روشن میتوان ثابت نمود اگر ایران در عراق و لبنان سرمایهگذاری نمینمود، عراق کماکان در دست داعش قرار داشت و لبنان سرافکنده به تیول اسرائیل تبدیل شده بود اما این بدین معنا نیست که ایران در امور داخلی این دو کشور مداخله کرده باشد و یا مداخله کند و کسانی عروسکهای خیمه شب بازی ایران در عراق و لبنان باشند. عربستان و آمریکا سالها بر روی جناحها در این دو کشور سرمایهگذاری کردهاند و اگر فنون آنها موثر بودند و جایگاه داشتند تابحال گوی سبقت را از ایران گرفته بودند. چون نتوانستند به این هدف دست یابند، اکنون راه تخریب ساختارهای اجتماعی این دو کشور را در پیش گرفتهاند تا چهره دیگری از جنگ نیابتی را نشان دهند که قربانی آن همین مردم عراق و لبنان هستند. بیداری مردم این دو کشور و همه مردمهای خاورمیانه میتواند راه صلح و ثبات، دموکراسی و رشد و توسعه را فراراه آنها بگشاید.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/102676/