چرا آنکارا سنگین شدن کفه ترازو به سمت تهران را تهدید میداند؟
ترکیه
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در اخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
ثریا عباسی قیداری/ پدیـده امـنیت و سیاستگذاری امنیتی در ابعاد داخلی و خارجی و دستیابی به آن، همواره یکی از هدفهای دولتها در عرصه قلمرو ملی و فـراملی آنـان بوده است.تلاش همه کشورها به تبع منابع قدرت، ساختار حکومت، موقعیت جغرافیایی، ویـژگیهای ژئوپلـتیکی و نوع ایدئولوژی، تأمین امنیت ملی و گسترش دامنه آن، به عنوان یکی از مهمترین اولویتها در عـرصه روابـط بـینالمللی است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطف موجب تغییرات بنیادینی در مفاهیمی چون امنیت ملی در منطقه خاورمیانه شد و بر اساس آن مولفههای امنیت ملی ایران با دو رویکرد انقلابی و منافع ملی باز تعریف شد . این مقاله با طرح این سوال که رویکرد و مولفههای امنیتی ایران و ترکیه در منطقه خاورمیانه چیست و چه مناسباتی در این زمینه با هم دارند؟ با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی ابعاد مختلف مولفهها و شاخصهای امنیت ملی ایران ترکیه را در منطقه مورد بررسی قرار داده است.
بررسی تطبیقی مفهوم امنیت ایران و ترکیه در خاورمیانه
بررسی مناسبات ایران و ترکیه از آن جهت حایز اهمیت است که این دو همسایه هر کدام از ویژگیهای منحصر به فردی در منطقه خاورمیانه برخوردارند. بنابراین اتخاذ سیاست تعاملی و یا تعارضی از طرف این دو کشور، نسبت به هم، میتواند معادلات مربوط به منطقه را تحت تأثیر قرار دهد. ترکیه براساس اصول کمالیسم همواره سعی کرده است منافع خود را در نزدیکی به غرب تعریف کند. هر چند که با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه تغییرات زیادی در جهتگیریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این کشور ایجاد شده است، اما در نهایت، پیوستن به اتحاد اروپا هدف راهبردی ترکیه محسوب میشود.
اما ایران نیز از موقعیت ژئوپلتیکی منحصر به فردی در منطقه خاورمیانه برخوردار است. قرار گرفتن در قلب انرژی جهان (خلیج فارس و دریای خزر) و برخورداری از منابع انرژی سرشار، به همراه قدرت نرم و تاثیرگذار ایران در مسائل مختلف منطقهای موقعیت ویژهای در اختیار ایران قرار داده است تا در کانون توجه جهانی قرار گیرد. با پیروزی حزب اسلامگری اعتدال و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در سال 2002م. فضای جدید در روابط دو کشور مهیا شد. بنابراین روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه نویدی خوش برای ایران تصور میشد و میتوانست به میزان زیادی به عنوان یک مولفه مثبت در روابط بین دو کشور باشد.
سیاست خارجی ترکیه از اندیشههای وزیر امور خارجه وقت این کشور نشأت میگرفت به باور احمد داوود اوغلو برخورداری از عمق استراتژیک مهمترین دارایی ترکیه است. او معتقد بود ترکیه به سبب ویژگیهای جغرافیایی و تاریخی تعلق صرف به یک نقطه خاص ندارد و به صورت توأمان متعلق به مناطق جغرافیایی مختلفی است. به باور او محدود کردن ترکیه به نقشآفرینی در یک منطقه محدود مثلا بالکان و یا خاورمیانه اشتباه است، چرا که ترکیه یک قدرت منطقهای نیست، بلکه یک قدرت مرکزی است. از سوی دیگر چون ترکیه یک قدرت مرکزی است، قادر است در مناطق مختلف جهان نقشآفرین باشد و به بازده آن هم که اهمیت استراتژیک است کاملا خوشبین باشد. در این تعریف ترکیه کشوری است که همزمان در منا طق مختلف خاورمیانه، آسیای مرکزی، قفقاز، بالکان حوزه دریای خزر، مدیترانه، خلیج فارس و دریای سیاه صاحب نفوذ و تاثیرگذاری است و در تمامی این مناطق نقش استراتژیک و محوری دارد. از این روست که برخی اقدامات سیاست خارجی کنونی ترکیه ظاهری ناهمگون داشته و البته متناقض به نظر میرسد، مانند داشتن همزمان روابط استراتژیک نظامی- تجاری با رژیم صهیونیستی اسراییل و حمایت از مردم فلسطین و به راه انداختن کاروان آزادی، همپیمانی یا امریکا و اروپا و روابط حسنه با ارمنستان، ادعای اسلامیگری حزب عدالت و توسعه و پیشنهاد انتخاب ساختار لاییسم به دولتمردان مصری موافقت با استقرار مسیر دفاع موشکی ناتو در خاک ترکیه و حمایت از فعالیت هستهای صلحآمیز ایران و موارد دیگر که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) استقرار سپر دفاع موشکی ناتو
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی تشکیلاتی سیاسی - نظامی است و ترکیه یکی از قدیمیترین اعضای پیمان ناتو به شمار میرود و به دلیل همسویی با جهان غرب، از امتیازات فراوانی به ویژه در حوزه اقتصادی برخوردار شده است . موضوع استقرار سیستم دفاع موشکی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در خاک ترکیه، واکنشهای متفاوتی را در سطح منطقهای و بینالمللی به دنبال داشته است. (کوزهگر، 1389: 12)
در صحنه داخلی ترکیه، با توجه به بافت این کشور دیدگاههای مختلفی در این رابطه مطرح شد که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میشود: دیدگاه نخست معتقد است که با توجه به تعهدات دیرپا، سنتی و قانونی ترکیه در قبال پیمان ناتو، عدم پذیرش این طرح از سوی آنکارا موجب انزوای هر چه بیشتر ترکیه از جهان غرب، آسیب به امنیت ملی این کشور و کند شدن بیش از روند عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا (با توجه به عضویت بیش از 21 عضو اتحادیه اروپا در ناتو) میشود. این دیدگاه از سوی جریانات سیاسی، نظامی و دانشگاهی ترکیه به ویژه محافل لاییک و ملیگرا، به شدت حمایت میشود.
دیدگاه دوم معتقد است که با توجه به مناسبات و ملاحظات ترکیه در قبال کشورهای همسایه و وارد شدن آسیب جدی به چهره و جایگاه نوین ترکیه در سطح منطقه خاورمیانه و جهان سلام، آنکارا نباید قربانی و دستاویز اختلافات سیاسی و نظامی برخی متوازن و مستقل چند سال اخیر و نیز روند رو به رو رشد مناسبات ترکیه با ایران را به مخاطره اندازد.
در میان دو دیدگاه یاد شده، رویکرد متعادل و محتاطانه مقامات سیاسی حزب عدالت و توسعه و نیز مقامات ارشد نظامی نزدیک به این جریان سیاسی قرار دارد که متأثر از دکترین عمق استراتژیک و ضرورت حفظ توازن استراتژیک و ضرورت حفظ توازن استراتژیک در سیاست خارجی ترکیه، درصدد بود با برگزیدن راه میانهای، ضمن حفظ مناسبات رسمی رو به گسترش با کشورهای همسایه به ویژه ایران، از پذیرش و استقرار این طرح به عنوان بخشی از تعهدات قانونی و رسمی آنکارا در قبال ناتو نیز شانه خالی نکند. از این رو بود که پس از رایزنیهای فراوان در آنکارا و بروکسل، مقامات ترکیه اعلام نمودند که با در نظر گرفتن شرایط زیر حاضر به پذیرش و اجرای این طرح در خاک ترکیه شدند.
1- تهدیدآمیز نبودن این طرح علیه هیچ یک از همسایگان ترکیه و حذف نام ایران از کشورهای هدف
2- پوشش دادن همه خاک ترکیه از سوی این طرح
3- شریک کردن آنکارا در سیستم فرماندهی و کنترل این طرح
4- عدم خروج اطلاعات این سیستم به کشورهای غیر عضو ناتو به ویژه اسراییل.
اما به هر حال هدف از استقرار این سامانه موشکی مقابله با تهدیدهای موشکی ایران است و روسیه چین و کره شمالی را نیز باید به آن اضافه کرد. هر چند ترکیه تهدیدآمیز نبودن این طرح علیه هیچ یک از همسایگان ترکیه و حذف نام ایران از کشورهای هدف را مطرح کرده است، اما در نهایت نباید آن را جدی قلمداد کنیم. چون که طرح استقرار سپر دفاعی موشکی در خاک ترکیه حتی با توجه به امنیت ملی ایران است. (همان، 12)
ب) حوادث سوریه
ترکیه و سوریه از گذشته تا به حال در روابط دوجانبه خود با مشکلاتی مواجه بودهاند و تنش در روابط این دو کشور همسایه سابقهای دیرینه دارد، بهطوری که در طول سالهای 1980 تا 1990 م. آنکارا، سوریه را به خاطر حمایت از تروریستهای پ.ک.ک، یک تهدید امنیتی عمده تلقی میکرد. در اکتبر 1998م. روابط این دو کشور به نقطه بحرانی رسید. زمانی که ترکیه، سوریه را تهدید کرد، اگر دمشق حمایت خود را از پ.ک.ک متوقف نکند به سوریه حمله خواهد کرد. از این رو به خاطر برتری نظامی ترکیه، سوریه عقبنشینی کرد و رهبر این گروه تروریستی یعنی عبدالله اوجالان را اخراج کرده و کمپهای آموزشی پ.ک.ک را بست. اخراج اوجالان و بسته شدن اردوگاههای پ.ک.ک به بهبود تدریجی روابط منجر شد.
بهطور کلی مساله کردها، تقسیم منابع آبی مشترک در روابط ترکیه و سوریه بودهاند. اما تحولات جدید در خاورمیانه، تغییر نگرش سیاسی در هیأت حاکمه سوریه به همراه تحولات جدید در خاورمیانه، تغییر نگرش سیاسی در هیأت حاکمه سوریه به همراه تحولات حادث شده در درون جامعه سیاسی ترکیه باعث شده بود که این دو کشور تعارضات گذشته را تا حدودی کنار گذاشته و رو به سوی تعامل با یکدیگر بیاورند. بهطوری که بهبود نسبی روابط ترکیه و سوریه طی سالهای اخیر سبب شده بود که کشور سوریه به میانجیگری ترکیه در روند مذاکرات صلح با رژیم صهیونیستی اسراییل رضایت دهد. (واعظی، بی تا: 58)
اگر چه روابط دو کشور در پی اتخاذ سیاست به صفر رساندن مشکلات با همسایگان از سوی آنکارا، براساس دکترین احمد داوود اوغلو، از پیشرفت چشمگیری برخوردار شده بود اما همزمان با شروع اغتشاشات داخلی در سوریه، این زخمهای التیامیافته دوباره سر باز کرد و ترکیه در همراهی با جهان غرب تلاش کرد تا شرایط را به نحوی سامان دهد تا سرانجام دولت بشار اسد سقوط کند؛ تا جایی که نخستوزیر این کشور پا را فراتر گذاشت و بحران داخلی در سوریه را در زمره مسائل داخلی ترکیه تلقی کرد. هر چند ترکیه در قبال ناآرامیهای سوریه در ابتدا الگوی دو گام به جلو و یک گام به عقب را پیش گرفت. از نظر جهان غرب وضعیت کنونی سوریه، به دوره سرکوب مردم از سوی معمر قذافی در لیبی شبیه است. آنها معتقدند در هر دو کشور مردم به دنبال سرنگونی یک دیکتاتور بودند. در هر دو مورد بهطور قابل ملاحظهای بقیه جهان عرب، از جمله تعدادی از رژیم استبدادی طرفدار خیزش مردمی و سرنگونی رژیم موجود هستند و احتمالا در هر دو مورد برای اطمینان از حصول چنین نتیجهای در سطحی به مداخله خارجی نیاز شود. در نهایت امریکا، در مقایسه با لیبی، در مورد سوریه بیشتر خواستار تغییر رژیم است.
به نظر میرسد ترکیه چند هدف عمده را از تحولات سوریه مطالبه میکند. اول این کشور در تلاش است با موضعگیریهای همسو با جهان غرب علیه سوریه، تنشها و سوءتفاهمهایی که در روابط این کشور با ایالات متحده و رژیم اشغالگر قدس به وجود آمده را برطرف کند و به طرفهای غربی ثابت کند که این کشور همچنان همسو با سیاستهای آنها در خاورمیانه حرکت میکند. دوم ترکیه با توجه به مناسبات حسنه که با اخوانالمسلمین و شورای مخالفان سوریه دارد در صدد است با ساقط کردن بشار اسد، گروهها و اشخاص مورد نظر خود را در این کشورحاکم کند، سوم، سوریه از متحدین اصلی ایران در منطقه خاورمیانه است و با سقوط بشار اسد، موقعیت ایران که از رقبای منطقهای ترکیه است تضعیف خواهد شد. چهارم: ترکیه به دنبال آرمان احیا امپراتوری عثمانی است از سویی به سه دلیل، آنچه که در سوریه روی میدهد بسیار برای ترکیه اهمیت دارد: موقعیت ژئوپلتیک این کشور، جمعیت آن و تأثیری که کشمکش سوریه میتواند بر ایران، لبنان و رژیم صهیونیستی اسراییل داشته باشد، به رغم این واقعیت که اصلاحاتی در سوریه در حال انجام است و قانون اضطراری سال 1963م. لغو شده، انبوهی از پناهندگان در چند ماه گذشته وارد ترکیه شدهاند و رابطه تعاملی که ترکیه با سوریه طی سالهای اخیر برقرار کرده در حال تبدیل شدن به منازعه تمامعیار است.
بنابراین ترکیه با اقداماتی چون برگزاری نشست مخالفان در ترکیه، ارسال سلاح و آموزش گروههای تروریستی، باز کردن مرز برای ورود مخالفان و اولتیماتوم قاطع به حکومت بشار اسد جهت کنارهگیری از قدرت باعث شده است تا کارشناسان از آن با عنوان موضع سرسختانه ترکیه در قبال حکومت سوریه یاد کنند. در این میان، انتقادات تند اردوغان از بشار اسد موجبات ناراحتی ایران را فراهم آورده است، زیرا سوریه برای ایران تنها متحد استراتژیک در کل خاورمیانه و به ویژه در جهان عرب به شمار میرود. اینکه ترکیه آشکارا خواهان پایان حکومت بشار اسد در سوریه میشود حتی موجب شده که روابط نزدیک میان ایران و ترکیه که طی چند سال گذشته از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه برقرار گشته، نیز با تهدید روبرو گردد، هر چند طرف ایرانی در این میان تا حد زیادی خویشتنداری کرده است. (حافظیان، 1390: 147)
در مجموع مناسبات دیرینه دو کشور که در طول سالها در زمینههای اقتصادی و سیاسی روندی مثبت و همگرا داشته است؛ در پی تحولات خاورمیانه ازقبیل بهار عربی، ناآرامی و بحرانهای داخلی در سوریه و عراق، بحث مبارزه با تروریسم و ظهور داعش، تنش در روابط ترکیه و روسیه، همچنین ایران و عربستان، روابط دو کشور نیز دستخوش فرازونشیبهایی شده است. ترکیه به عنوان پل میان آسیا و اروپا و ایران نیز به عنوان بازیگری تعیینکننده در خاورمیانه، اینک به سبب تغییرات راهبردی که در نظم خاورمیانه در حال شکلگیری است، به نظر میرسد که در برخی از حوزهها دچار تعارض منافع شدهاند. پس از حصول توافق هستهای میان ایران و گروه 1+5 و شکست دیوار سخت ایرانهراسی که سعی داشت ایران را از جریانهای سیاستهای منطقهای دور نگه دارد، ایران به عنوان بازیگری رسمی از سوی جامعه بینالملل پذیرفته و وارد تحولات منطقه شد. این امر به جز برخی کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان سعودی که از این رهگذر جهت بهرهبرداری از منافع خود استفاده کردهاند، برای ترکیه نیز نگرانیهایی در پی داشت. ترکها به عنوان شریک استراتژیک غرب در منطقه، اگرچه از توافق میان ایران و گروه 1+5 استقبال کرده و حتی در زمان دولت قبل نیز سعی در میانجیگری در حل مساله هستهای ایران داشتند، اینک در دوران پساتوافق و چرخش سیاست خارجی ایران به سوی موازنه مثبت و تعامل با جامعه بینالملل، نگران نقش پررنگ ایران در منطقه و نظام بینالملل هستند.
ترکها از این منظر، ملاحظات ژئوپلتیک و ژئواکونومیک را در کنار برجستهتر شدن جایگاه منطقهای ایران و شکست استراتژی تنش صفر با همسایگان و حضور ناموفق در تحولات منطقهای را به ضرر خود تلقی کرده و کفه ترازو را به نفع ایران ارزیابی میکنند. این امر باعث شده تعارضی در راهبردهای دو کشور ملاحظه شود که این امر میتواند باتوجه به شرایط پرآشوب منطقه، به افزایش تنشها دامن بزند. از همین رو است که بررسی روابط و دیدگاههای دو کشور در مورد تحولات منطقه بسیار حائز اهمیت است.
ج) مناقشه قرهباغ و تاثیر آن بر امنیت ایران و ترکیه
30 سال پیش بود که ارمنستانیها موفق شدند با محوریت حزب افراطی داشناک اقدام به اشغال چیزی حدود 20 درصد از اراضی متعلق به آذربایجان (مناطقی مثل ناگورنو قرهباغ، دهلیز لاچین، شوشا و...) کنند و دوره جدیدی از جنگ و ناامنی و تنش را در منطقه ژئوپلتیکی قفقاز به راه بیندازند.
این اتفاق در بحبوحه فروپاشی «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» در سال 1369 صورت گرفت و سبب شد تا قرهباغ کوهستانی 30 سال در اشغال ارمنستان باشد. (رحیمی، تابناک، 29 آبان 99)
این روایت البته از سوی ارامنه پذیرفته نمیشود و آنها با تأکید بر ایده ارمنستان بزرگ عقیده دارند جمهوری کنونی ارمنستان تنها بخش کوچکی از ارمنستان شرقی است و به باور آنها ارمنستان بزرگ علاوه بر قرهباغ و نخجوان، بینالنهرین علیا، شرق آناتولی از جمله قارص، بخشهایی از استان آذربایجان شرقی و غربی و جنوب گرجستان تا دریای سیاه را شامل میشود؛ روایتی که کم و بیش با واقعیتهای تاریخ باستان نیز انطباق دارد، اما به هر صورت با تعاریف جدیدی که در نظام بینالملل وجود دارد چندان دستاویز مستحکمی برای اثبات حقانیت ارامنه نیست که اگر اینگونه بود امپراتوریهایی، چون ایران و روم باستان و... نیز میتوانستند ادعاهای مشابهی را مطرح و پیگیری کنند.
حزب افراطی داشناک (فدراسیون انقلابی ارمنی) با حمایت جدی و همهجانبه ارمنستان اقدام به اشغال چیزی حدود 20 درصد از خاک جمهوری آذربایجان به ویژه مناطق ناگورنو قرهباغ، دهلیز لاچین، شوشا و مناطق پیرامونی آن کرد؛ اتفاقی که طی همه سالها و دهههای گذشته منجر به تنشهای جدی و خونینی میان دو کشور ارمنستان و آذربایجان شد. (همان)
این جنگ و درگیریها که در تاریخ 20 آبان امسال و پس از یک دوره شدید درگیری در نهایت منجر به آتشبسی موقت میان دو کشور درگیر آن هم با محوریت روسیه شد، در حالی صورت پذیرفت که ابهام و سوالات مهمی در مورد گذشته، حال و آینده منطقه ژئوپلتیکی قفقاز و پیامدهای تحولات کنونی جنگ قرهباغ بر کشورهای همسایه به وجود آورده است.
با اینکه در همه سالهای گذشته و متأثر از عوامل بسیار نظیر حمایتهای بی دریغ روسیه از ارمنستان، آذربایجانیها امکان بازپسگیری اراضی اشغالی خود را به دست نمیآوردند، ولی از قرار معلوم این بار پیروز نسبی جنگ 2020 شدند؛ ایران همواره در اتخاذ مواضع رسمی خود بر مذاکرات سیاسی و پرهیز از جنگ برای حل این مناقشه و نیز تأمین امنیت ارامنه ساکن در مناطق اشغالی تأکید کرده بود؛ موضعی منطقی که البته با محوریت روسیه میان دو طرف درگیری به جریان افتاد و در غیاب بازیگران موثری، چون ایران، ترکیه، فرانسه و امریکا در نهایت به یک آتشبس و توافقنامه سهجانبه روسیه، ارمنستان و آذربایجان منجر شد. با بررسی این توافق 10 ماده و تغییرات مرزهای موجود میان ارمنستان و آذربایجان در حوزه قرهباغ؛ پرسشهایی را پیرامون پیامدهای ژئوپلتیکی این تحولات بر ایران ایجاد کرده است؛ مساله مهمی که در ادامه تلاش شده است به اختصار مورد کنکاش قرار بگیرد.
انتقال کریدور نخجوان - جمهوری آذربایجان به خاک ارمنستان
این توافق به آذربایجان امکان میدهد، در مناطق جنوبی ارمنستان به منظور اتصال زمینی نخجوان به خاک آذربایجان، یک کریدور به عرض پنج کیلومتر در اختیار بگیرد، این کریدور ارتباطی اگرچه جدایی سالهای دراز میان آذربایجان با نخجوان را از بین میبرد، اما از قرار معلوم به صورت کامل در اختیار این کشور نخواهد بود و مالکیت آن حداقل به مدت 5 سال در اختیار ارمنستان باقی خواهد ماند. (متن توافقنامه، پایگاه اطلاعرسانی ایرنا)
با این همه این امکان جدید که به آذربایجان داده شده است، کریدورهای ارتباطی آذربایجان به نخجوان از خاک ایران را که پیشتر مورد استفاده قرار میگرفت، به حاشیه خواهد برد و اساسا باعث کاهش وابستگی ترانزیتی آذربایجان به ایران خواهد شد.
کاهش مراودات ایران و ارمنستان
مقامات ارشد سیاسی ایران که در همه سالهای گذشته تلاش میکردند مواضع محتاطتری نسبت به اختلاف و تنش میان آذربایجان و ارمنستان بگیرند، این بار به صورت صریح و شفافتر حمایتهای خود از آذربایجان را مطرح و بر لزوم پایان اشغال قرهباغ تأکید کردند؛ مواضعی که بدون شک مقامات سیاسی ارمنستانی نسبتا به آن خشنود نخواهند بود و این میتواند به کاهش مراودات و سطح تعامل میان ایران و ارمنستان منجر شود. به این مهم بیفزاییم که اساسا واگذاری نسبی یک کریدور در راستای مرزهای شمال غربی ایران به آذربایجان ارتباط زمینی و خاکی ایران و ارمنستان را متأثر خواهد کرد. (رحیمی، همان)
افزایش حضور ترکیه در منطقه
در جریان جنگ اخیر قرهباغ دیدیم که مقامات سیاسی ترکیه و نیز مردم ترکیه بشدت از مردم و مسوولان آذربایجانی حمایت کردند. در برخی منابع رسمی نیز آمد که در سایه حمایتهای اردوغان برخی گروههای تروریستی برای جنگ با ارمنستان راهی منطقه قره باغ شدهاند و همچنین این کشور در حمایتهای نظامی نیز برای متحد خود در قفقاز کم نگذاشت. این اقدامات در آینده منجر به این خواهد شد که سطح تعاملات و روابط میان ترکیه و آذربایجان عمیقتر شود و ما شاهد حضور چشمگیرتر ترکیه در منطقه ژئوپلتیکی قفقاز باشیم؛ واقعیتی که با توجه به قرائتهای متفاوت ایران و ترکیه از مدیریت سیاسی برای تهران چندان خوشایند نخواهد بود.
احتمال رشد جریانهای تروریستی در نزدیکی مرزهای ایران
در جنگ اخیر و مستند به برخی اخبار رسمی ما شاهد حضور جریان و گروههای تروریستی بودیم که به آذربایجان علیه ارمنستان یاری رساندند. صرف نظر از این واقعیت که نشانگر باز شدن پای تروریستها در منطقه خواهد بود، همچنین باید اشاره کرد که فضای ناامن ایجاد شده ناشی از جنگ در منطقه و بیثباتی و اختلافها در نوع مدیریت سیاسی فضا طبیعتا تا مدتها باقی خواهند ماند و این شرایط بدون شک میتواند در رشد جریانهای تروریستی در نزدیکی مرزهای شمال غربی ایران موثر واقع شود.
- احتمال رشد فعالیتهای اسراییل در منطقه
اسراییلیها در طول دهههای اخیر توانستهاند با مقامات ارشد آذربایجان روابط خوبی ایجاد کنند. سطح این روابط در سالهای اخیر عمیقتر شده و حوزههای نظامی را نیز در بر گرفته است. از اینها گذشته این جمله «ما میتوانیم مشترکا معجزه بیافرینیم. در کشاورزی، آموزش، حوزه دیجیتال و همه عرصهها» بنیامین نتانیاهو- نخستوزیر اسراییل خطاب به الهام علیاف- رییسجمهور آذربایجان نیز که چهار سال پیش و در یک دیدار خصوصی مطرح شد را باید قابل تأمل دانست؛ جملهای که در مقام عمل نیز محقق شده و حالا تلآویو یکی از شریکان تجاری آذربایجان است.
اکنون که آذربایجان تا حدود زیادی از یک تنش بزرگ رهایی یافته و موفق شده است در منطقه ژئوپلتیکی قفقاز به نوعی دست برتر را داشته باشد، اصلا بعید نیست که ما شاهد رشد فعالیتهای اسراییل در این منطقه باشیم. به ویژه به دلیل انگیزههای ضد ایرانی که در اسراییل و ضد شیعی که در دولت جمهوری آذربایجان شاهد هستیم.
بازشدن پای ناتو و امریکا در مرزهای شمال غربی ایران
از دیرباز جمهوری آذربایجان علاقه خود را به باز شدن پای ناتو در منطقه ژئوپلتیکی قفقاز آشکار کرده بود. مقامات سیاسی باکو تأمین امنیت درازمدت خود را در همکاری با ترکیه و ناتو میبینند و به همین دلیل بود که در زمان افتتاح خط لوله باکو- تفلیس-جیحون نیز به صورت رسمی از مقامات ناتو برای تأمین امنیت این خط لوله دعوت به همکاری کردند.
جمهوری آذربایجان در منطقه نگرانیهای امنیتی فراوانی دارد که راه غلبه بر آنها را در نزدیکی به قدرتهایی چون امریکا، ترکیه و به صورت مشخص ناتو میبیند. با این حساب حالا که مسیر دسترسی این کشور از راه زمین به نخجوان فراهم شده و از همین مسیر با ترکیه ارتباط زمینی کاملی ایجاد کرده است، اصلا بعید نیست اگر پیشبینی کنیم گرایش آذربایجان به ناتو و قدرتهای غربی افزایش خواهد یافت و حتی نشانههایی هرچند اندک از پیوستن آذربایجان به ناتو نیز نمایان خواهد شد؛ مجموعه تحولاتی که میتواند به باز شدن پای ناتو در مرزهای شمال غربی ایران منجر شود.
نتیجهگیری:
هرکشوری سیاست امنیتی خود را براساس منابع قدرت، ساختار حکومت، موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای ژئوپلتیکی و نوع ایدئولوژی تنظیم میکند، ایران و نظام حکومتی متناسب با اندیشه سیاسی اسلام و اصول و قانون اساسی خود متعهد به امنیت جهان اسلام و بالاتر از آن مستضعفان جهان را دارد لذا در این زمینه ابتدای انقلاب ایران، رویکرد امنیتی ایران با نگرش انقلابی تعریف میشد و وحدت امت اسلامی را به عنوان سرلوحه خود قرار داده بود با توجه به مسائل مختلف همچون جنگ، تحولات سیاسی- امنیتی خاورمیانه، چگونگی روابط با همسایگان خود در منطقه خاورمیانه و مسائل داخلی، سیاستهای امنیتی ایران تبدیل به گفتمان ملی گردید. یکی از مسائل مهم امنیتی ایران مناسبتهای امنیتی و سیاسی با کشورهای همسایه خود در منطقه خاورمیانه است نمونه بارزی که در این مقاله نیز به آن اشاره شد کشور ترکیه است.
ایران و ترکیه از نظر موقعیت ژئوپلتیکی، ژئواستراتژیکی منحصر به فردی در منطقه برخوردار هستند و به جهت برخورداری از مجموعه توانمندیهای اقتصادی، فناوری، نظامی، فرهنگی و تاریخی و تمدن با سابقه از حداکثر مولفههای لازم برای تبدیل شدن به قدرت منطقهای برخوردارند. هر کدام از این کشورها براساس ویژگیهای ایدئولوژی خود مفاهیمی چون امنیت را تعریف کرداند به ویژه نوع برخورد آنها با مسائل منطقهای همچون مساله تروریستها، بیداری اسلامی سوریه، عراق و مناقشه قرهباغ متفاوت است بهطور کلی برای مناسبات سیاسی- امنیتی ایران و ترکیه در منطقه خاورمیانه نمیتوان مولفههای یکسانی تعریف کرد چرا که در طول تار یخ روابط امنیتی این دو کشور با فراز و فرودهایی مواجه بود.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/210924/