ایرانیان جهان
برجام به نقطه صفر بازنمی‌گردد
دوشنبه 3 آذر 1399 - 19:53:34
ایرانیان جهان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در اخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
شهاب شهسواری/ با معلوم شدن نتیجه انتخابات امریکا و جابه‌جایی قدرت از حزب جمهوری‌خواه به حزب دموکرات و انتخاب فردی که در دوران مذاکرات برجام، معاون رییس‌جمهور امریکا بود، بحث از سرگیری مذاکرات با طرف‌های برجام، از جمله امریکا و بازگشت طرفین به تعهدات این توافق، به یکی از مباحث روز در ایران تبدیل شده است. برای پرسش در مورد موضع و رویکرد سه دولت اروپایی به تحولات جاری و آینده برجام و همچنین شروط برقراری یک مذاکره مفید و موثر برای منافع ملی ایران، سراغ مجید تفرشی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر رفتیم. تفرشی معتقد است که تعلل برای مذاکره، نه تنها هیچ نفعی برای ایران ندارد، بلکه باعث می‌شود در درازمدت ایران مجبور باشد امتیازهای بیشتری هم برای بازگشت به شرایط پیشین واگذار کند. به اعتقاد این پژوهشگر هر چند امکان رسیدن به نقطه صفر برجام دیگر وجود ندارد، اما اسکلت این توافق، مبنای خوبی برای یک توافق با منافع بیشتر است. او پیشنهادهایی را هم در این گفت‌وگو برای رویارویی با مطالبات احتمالی طرف‌های غربی در مذاکرات احتمالی مطرح می‌کند. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «اعتماد» را با مجید تفرشی، پژوهشگر سیاسی و تاریخ‌نگار مطالعه می‌کنید.
تازه‌ترین بیانیه سه کشور اروپایی که هفته گذشته در حاشیه جلسه شورای حکام آژانس بین‌المللی اتمی صادر شد، لحن تندتری نسبت به بیانیه‌های پیشین اروپایی‌ها داشت. چرا اروپایی‌ها چنین موضع تندی را علیه ایران اتخاذ می‌کنند؟
ابتدا باید مقدمه‌ای را در مورد رفتار اروپایی‌ها در قبال ایران بگویم. طرف اروپایی حتی پیش از خروج ایالات متحده از برجام، نتوانسته به تمامی تعهدات خود برای رفع تحریم‌ها عمل کند. بخش عمده‌ای از این عدم اجرای تعهدات به این برمی‌گشت که موسسه‌های بانکی و تجاری اروپایی نسبت به تنبیه‌ها و تحریم‌های احتمالی ایالات متحده امریکا هراس داشتند. این هراس‌ها و نگرانی‌ها از تعامل با ایران، در بین شرکت‌های اروپایی، پیش از خروج دولت دونالد ترامپ از برجام وجود داشت. طرف اروپایی چه در مذاکرات رسمی و چه در گفت‌وگوهای خصوصی، تاکید می‌کرد که از نظر دولت‌های اروپایی تحریمی وجود ندارد، اما ما نمی‌توانیم کمپانی‌های خصوصی و موسسات مالی و اعتباری را مجبور کنیم که با ایران مبادله داشته ‌باشند، چراکه بسیاری از آنها با امریکا تعامل‌های گسترده‌ای دارند و نگران تحریم‌ها هستند. اروپایی‌ها در گفت‌وگوهای خصوصی می‌گفتند که ما مثل پادشاه هستیم، اما کمپانی‌های ما مانند اسب پادشاه هستند، اسب پادشاه به دستور شاه آب نمی‌خورد. با این مثال تاکید می‌کردند که ما نه می‌توانیم از شرکت‌های‌مان بخواهیم که کاری را انجام دهند یا کاری را انجام ندهند.
این تعلل اروپایی‌ها تا سال 2018 ادامه داشت تا اینکه امریکا رسما از برجام خارج شد. اقدام دولت امریکا به هر تقدیر نقض فاح تعهدات امریکا محسوب می‌شد که در‌واقع نقض یک توافق با ایران نبود، بلکه نقض فاحش یک توافقنامه چندجانبه بود که با پشتوانه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد تایید شده ‌بود. در برابر این اقدام امریکا، در قالب حقوقی که بر اساس برجام داشت به عنوان اقدام‌های تقابلی در مقابل نقض برجام، ایران اجرای برخی از محدودیت‌ها و تعهداتی که در برجام سپرده ‌بود را متوقف کرد.
آنچه ایران انجام داد و اعتراض اخیر اروپایی‌ها در خلأ اتفاق نیفتاده است. اروپایی‌ها چه قبل و چه بعد از خروج امریکا از برجام در اجرای تعهدات‌شان ناتوان بودند. ایران در برابر تمام این نقض عهدها و عدم اجرای تعهدات، چه برای حفظ حیثیت ملی و چه برای نشان دادن نارضایتی خودش از عدم اجرای تعهدات طرف مقابل، ناگزیر به اقدام‌های تقابلی بود. زمانی که در یک توافق دو‌جانبه یا چندجانبه، یک یا چندطرف نمی‌خواهند یا نمی‌توانند تعهدات خودشان را کامل اجرا کنند، در برابر طرف دیگر هم موظف نیست که همه تعهداتش را کامل اجرا کند. اروپایی‌ها همواره در ادعایی عجیب می‌گفتند که ما نمی‌توانیم، یا نمی‌خواهیم، یا اجازه نداریم، یا تحت فشاریم، اما شما موظفید که به تعهدات برجامی عمل کنید. چنین انتظاری نه معقول است، نه منصفانه و عملی.
با توجه به احتمال تمایل امریکا به بازگشت به تعهدات برجامی، آیا اروپایی‌ها دنبال گرفتن امتیازهایی بیشتر از ایران به ازای بازگشت به تعهدات‌شان در برجام هستند؟
با مشخص شدن نتایج انتخابات در امریکا شرایط جدیدی حاکم شده است. تا پیش از این، مادامی که مخالفان برجام در امریکا روی کار بودند به دلیل زور و پول و نفوذ امریکا و ارتباطات مالی که اکثر کمپانی‌های بزرگ با امریکا داشتند، ناگزیر بودند که اگرچه پیروی ترامپ نبودند، از خواسته‌های غیرقانونی و غیرمشروع امریکا پیروی کنند. همه این شرایط در حال تغییر است. با فرض اینکه 20 ژانویه بر اساس آنچه پیش‌بینی می‌شود در شرایط عادی جو بایدن به عنوان رییس‌جمهور جدید امریکا کار خود را آغاز کند، رویکرد امریکا نسبت به برجام تغییر خواهد کرد. آقای بایدن در دوران تبلیغات انتخاباتی‌اش هم تاکید کرده‌ بود که قصد بازگشت به این توافق را دارد. واقعیتی که وجود دارد، این است که اروپایی‌ها و امریکایی‌ها معتقدند که دیگر بازگشت به نقطه صفر برجام، عملا غیرممکن شده است. اروپا به تعهداتش عمل نکرده است، امریکا نه تنها تعهداتش را نقض کرده بلکه مسیر کاملا خلاف تعهداتش پیموده و ایران هم اجرای بخشی از تعهداتش را متوقف کرده است. هر قدر هم که ما دوست داشته‌ باشیم دنیا به سال 2016 و لحظه اجرای برجام بازگردد، عملا این موضوع غیرممکن است و چنین اتفاقی نخواهد افتاد. واقعیت‌های جامعه بین‌المللی این‌گونه است. واقعیت دیگر این است که هم اروپا و هم امریکا نسبت به لابی‌ کشورهای عربی و یهودیان نقطه ‌ضعف دارند و تحت تاثیر هستند. قطعا این لابی‌ها هم برای جلوگیری از بازگشت اروپا و امریکا به تعهدات برجامی، دست روی دست نمی‌گذارند و اقدام خواهند کرد. درست است که لابی‌های اسراییل و برخی کشورهای عربی ترجیح می‌دادند که دونالد ترامپ بار دیگر به ریاست‌جمهوری امریکا برگزیده شود، اما انتخاب فرد دیگر باعث نمی‌شود که آنها از تلاش‌های‌شان ناامید شوند، بلکه قاعدتا فعالیت‌های‌شان را بیشتر خواهند کرد تا شرایطی ایجاد کنند که دولت جو بایدن با اما و اگرها و شرایط و محدودیت‌های بیشتری پای میز مذاکرات برجام برود. مطلوب لابی‌های عربی و اسراییلی این است که دولت ایالات متحده امریکا دوران جدید اجرای برجام را با امتیازهای جدیدی از سوی ایران ترکیب و موضوع‌ توانمندی‌های نظامی، حقوق بشری و ادعای تروریسم را هم وارد این مذاکرات کند.
فکر می‌کنید ایران حاضر به مشارکت در چنین مذاکراتی بشود؟
اینکه ایران چه اندازه در چنین مذاکراتی بتواند امتیاز بدهد و امتیاز بگیرد، بسته به شرایط داخل کشور است. موفقیت ایران در مذاکرات احتمالی آینده، وجود یک اجماع ملی و وفاق در داخل کشور است. اگر قرار باشد همین شرایطی که امروز وجود دارد حاکم باشد، مشارکت در مذاکرات اساسا منفعتی ندارد، اینکه گروهی دولت را به خاطر مذاکره و توافق تخطئه کنند و مورد اتهام قرار بدهند، قطعا جایگاه ایران را پای میز مذاکره تضعیف می‌کند. به دلیل همین شکاف‌های داخلی، احتمالا دولت ترجیح بدهد که فشارهای بین‌المللی را نادیده بگیرد و از زیر بار مذاکره فرار کند تا انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران انجام شود و یک دولت از همان جناح منتقد روی کار بیاید و مسوولیت مذاکره را بر عهده بگیرد. این فقدان اجماع داخلی، باعث می‌شود که ایران در حل موضوع دچار تعلل شود و این تعلل باعث می‌شود که ایران در درازمدت مجبور شود امتیازات بیشتر و بیشتری برای رسیدن به یک توافق به طرف مقابل بدهد. در نتیجه صلاح در این است که اگر هرگونه تمایلی برای گفت‌وگو و مذاکره وجود داشته ‌باشد، باید فورا شرایط اجماع در میان گروه‌های سیاسی و جناح‌های مختلف کشور آماده و زیر نظر بالاترین مقام‌های نظام و شورای عالی امنیت ملی با حمایت ملی تمام عیار مذاکرات انجام شود. نباید اجازه دهیم که مذاکرات بین‌المللی به یک مسابقه فوتبال داخلی برای امتیازگیری و گروکشی گروه‌های سیاسی تبدیل و منافع ملی فدای منافع حزبی و جناحی شود. در شرایطی که بدون تعلل و با اجماع ملی پای میز مذاکره برویم، می‌توانیم با دادن کمترین امتیاز، بیشترین امتیاز را دریافت کنیم. در غیر این صورت ایران باید در کوتاه‌مدت فشارهای بین‌المللی برای مذاکره و توافق را نادیده بگیرد و سختی‌های ناشی از تحریم و محاصره را همچنان تحمل کند و در درازمدت هم برای رسیدن به توافق مجبور به دادن امتیازهای بیشتری باشد.
جز اجماع در داخل، ایران باید تحرکات دیپلماتیکش را در منطقه و جامعه بین‌المللی به شکل چشمگیری افزایش دهد. بخشی از این تحرکات دیپلماسی سنتی است که از سوی دستگاه سیاست خارجی دنبال می‌شود و بخشی دیگر از تحرکات دیپلماسی عمومی و ارتباط با مردم منطقه است، فنی که ایرانیان بیش از 41 سال است از آن بی‌بهره‌اند. ایران باید واقعی و دقیق، از دیپلماسی مردم‌محور و دیپلماسی عمومی استفاده کند. تا حالا ایران در زمینه استفاده از اندیشکده‌های بین‌المللی، ظرفیت‌های سیاستگذاران خارج از نهادهای رسمی، نهادهای تاثیرگذار بر افکار عمومی و رسانه‌های بین‌المللی برای توجیه افکار عمومی منطقه و جهان، ضعیف عمل کرده است، در حالی که رقبای اسراییلی و عرب ایران کمال استفاده را از این ابزارها برده‌اند. وزارت خارجه ایران در حرف توجه به این موضوع را در دستور کار قرار داده، اما عملا آن را اجرایی نکرده است.
چند بار تکرار کردید که ایران در هر مذاکره‌ای مجبور است امتیازاتی را بدهد. محتوا و مفهوم امتیازهایی که مدنظر شماست، چیست؟
نخست توضیح بدهم که توان هسته‌ای ایران، با توان هسته‌ای کشوری مانند لیبی دوران قذافی یا عراق دوران صدام کاملا متفاوت است. ایران اگرچه بخش‌هایی از توانایی هسته‌ای‌اش را در ابتدا از خارج وارد کرده، اما امروز دیگر بدنه شاکله اصلی برنامه هسته‌ای‌اش بومی است. وقتی یک کشور برنامه هسته‌ای بومی دارد، این قابل تخریب و نابودی نیست. حتی اگر فرض کنیم که امریکا یا اسراییل یا دولت‌های عربی دست‌نشانده امریکا، به فرض محال اراده کنند و توانایی داشته ‌باشند که تاسیسات هسته‌ای ایران را هدف حمله نظامی قرار دهند که البته چنین چیزی عملا قابل تصور نیست، اما حتی در چنین حالتی هم برنامه هسته‌ای ایران از بین رفتنی نیست، چراکه در ذهن دانشمندان هسته‌ای ما وجود دارد و فناوری آن بومی شده و قابل احیاست. ایران دیگر به جایی رسیده است که فناوری هسته‌ای ایران قابل نابودی نیست. باید یادآوری کنیم که در دوران جورج بوش، زمانی که نخستین شواهد از وجود برنامه هسته‌ای ایران منتشر شد، وزیر خارجه وقت امریکا، کالین پاول اعلام کرد که ایران به دلیل داشتن سوخت فسیلی حق داشتن برنامه هسته‌ای، چه نظامی وچه غیرنظامی ندارد. امروزه دیگر اساسا چنین ادعایی مسخره و شوخی به نظر می‌رسد. دیگر هیچ کس از ایران نمی‌خواهد که برنامه هسته‌ای‌اش را کامل کنار بگذارد یا مانند قذاقی سوار کشتی کند و به کشورهای خارجی تحویل دهد، چون این فناوری بومی شده و دیگر چنین خواسته‌ای عملی نخواهد شد. در مذاکرات برجام هم دیدیدم که خواست طرف مقابل گذاشتن محدودیت برای درصد غنی‌سازی و میزان اورانیوم غنی ‌شده قابل نگهداری در ایران بود.
بر خلاف ادعاهایی که عده‌ای مطرح می‌کنند که برنامه هسته‌ای ایران بعد از مذاکرات برجام و بر اثر اجرای این توافق نابود و پیشرفت آن متوقف شد، دانش هسته‌ای ایران در این 5 سال رشد چشمگیری داشته است. اگر چه با برخی‌ وقفه‌ها مواجه شده‌ و کنترل و محدودیت‌های بر آن اعمال شده است، برنامه هسته‌ای ایران با توان و شتاب بیشتری نسبت به قبل از برجام به رشد خود ادامه می‌دهد. این رشد و توسعه توانایی هسته‌ای باعث می‌شود که دست مذاکره‌کنندگان ایرانی پای میز مذاکره احتمالی بسته نباشد.
اما اروپایی‌ها و امریکا نشان داده‌اند که تمایل دارند موضوع‌های غیرهسته‌ای مانند توان دفاعی را هم در این مذاکرات وارد کنند …
حتی در این مورد هم اگر اجماعی برای گفت‌وگو وجود داشته ‌باشد، باز دست ایران بسته نیست. اگر قرار باشد مذاکراتی فراتر از برنامه هسته‌ای انجام شود، ایران می‌تواند مساله خاورمیانه عاری از سلاح‌های هسته‌ای و موضوع توافق فراگیر برای کنترل توان موشک‌های بالستیک را مطرح کند. نخست مورد خاورمیانه عاری از سلاح هسته‌ای است که سال‌هاست در مراکز علمی و دانشگاه مورد بحث قرار می‌گیرد و طرفداران جدی در سراسر جهان دارد. اگر ایران در مقایسه با کل منطقه وارد مذاکره شود، می‌تواند این ادعا را مطرح کند که اگر قرار باشد ایران از بخشی از توان دفاعی خودش صرف‌نظر کند، بقیه منطقه هم باید تعهدی مشابه داشته ‌باشند.
در صورتی که مذاکراتی در این مساله انجام شود، ایران باید کاهش توان موشک‌های بالستیک خودش را به یک توافق همه‌شمول موکول کند، یعنی تمامی کشورهای دیگر منطقه هم باید به همان اندازه که ایران دچار محدودیت موشکی است، مشمول محدودیت شوند.
اگر ایران بخواهد مساله توان موشکی را به بحث منطقه‌ای تبدیل کند، در محیط پیرامون ایران کشورهایی قرار دارند که به شکل زنجیره‌وار به مسائل استراتژیک دیگر نقاط جهان مرتبط هستند، مثلا در شرق پاکستان، اگر قرار باشد مساله توان دفاعی پاکستان از سوی ایران مطرح شود، آنگاه پای هند هم وسط کشیده می‌شود، یا اگر در مورد پایگاه‌های خارجی در ترکیه و توان موشکی و اتمی مستقر در آنها صحبت شود، جعبه پانورامایی از مسائل ناتو و تقابل غرب و روسیه مطرح خواهد شد …
من مطلقا معتقد نیستم که ایران باید مساله خودش را بین‌المللی کند. ایران نمی‌تواند این ادعا را داشته ‌باشد که همه دنیا جمع کنند تا ایران جمع کند، این مساله از توان ایران فراتر است. ایران می‌تواند در منطقه خودش چنین درخواستی داشته ‌باشد که دست‌کم در قفقاز جنوبی، آسیای میانه و جنوب خلیج فارس، یک نوع توازنی در توان موشکی ایجاد شود. وقتی که موشک‌های فروخته شده توسط امریکا و چین به کشورهای منطقه به سمت ایران نشانه گرفته‌ شده‌اند، ایران نمی‌تواند از توان دفاعی خودش چشم‌پوشی کند. خطر عملی چندانی از جانب پاکستان یا ترکیه متوجه ایران نیست، اما خطراتی از سوی کشورهای جنوب خلیج‌فارس وجود دارد و ایران کاملا حق دارد که نسبت به این خطرات ابراز نگرانی کند. در مورد هند و پاکستان و ناتو، اگر چه خواسته سلاح‌های کشتار جمعی و اتمی منصفانه است، اما عملی نیست.
من تاکنون نشنیده‌ام که مقام‌های رسمی دولت‌های غربی مطالبه خلع سلاح ایران یا جمع کردن کامل برنامه موشکی را مطرح کنند. البته چنین صداهایی در میان برخی اندیشکده‌ها و نهادهای وابسته به اسراییل شنیده می‌شود، اما نظر اینها پذیرفته نیست و نباید هم ایران هرگز به آن تن بدهد. اما اگر ایران بخواهد در چارچوب امنیت جمعی منطقه‌ای، مساله محدودیت‌های فراگیر توان موشکی را مطرح کند، مطالبه‌ای منصفانه و منطقی است.
من تصور می‌کنم اگر زمانی اراده‌ای در ایران برای مذاکره در مورد مسائلی همچون توان موشکی وجود داشته ‌باشد، ایران محق است که خواهان یک توافق منطقه‌ای جمعی برای کنترل توان و برد موشک‌ها شود. تا جایی که من می‌دانم، دست‌کم در جناحی از سیاستمداران امریکایی که قرار است در دولت جدید زمام امور را در اختیار بگیرند چنین حقی برای ایران نه رد شده و نه به رسمیت شناخته‌ شده است، در نتیجه تصور می‌کنم که موضوعی قابل مذاکره باشد.
جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است که قصد مذاکره در مورد توان دفاعی خودش ندارد ...
قطعا چنین مذاکره‌ای در صورتی امکان‌پذیر خواهد بود که عزم و اراده ملی در ایران وجود داشته ‌باشد. نکته‌ای وجود دارد که برخی مخالفان مذاکره، نمونه‌های قبلی توافق‌های دیپلماتیک ایران را مثال می‌زنند. می‌گویند از ترکمنچای تا برجام، از زمان قاجار در مذاکره با روس‌ها، در زمان ملی شدن صنعت نفت در مذاکره با امریکایی‌ها، در موضوع مک‌فارلین و در برجام، مذاکره‌کنندگان ما بد عمل کرده‌اند و توافق‌های نامناسبی به ما تحمیل شده است. حتی اگر این ادعا را هم بپذیریم، باز هم نمی‌توان اصل مذاکره را نفی کرد. نفی مذاکره مشکلی از مشکلات ما را حل نمی‌کند. مساله‌ای که این منتقدان باید به آن همت کنند تربیت دیپلمات‌های کارآمد، تقویت نفوذ جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی منطقه و جهان و تقویت جایگاه ایران در سازمان‌های بین‌المللی است، از این راه است که می‌توان به توافق‌هایی قابل قبول‌تر و بهتر دست یافت.
البته دوستانی هم هستند که نفی مذاکره می‌کنند اما مساله‌شان اصل مذاکره نیست، خطاب به هاشمی، خاتمی یا روحانی می‌گویند تو این کار را نکن، بگذار ما مذاکره کنیم. به نظر من همان‌گونه که گفتم ما در صورتی در مذاکره موفق خواهیم بود که جناح‌های سیاسی، منافع ملی را به منافع جناحی ترجیح دهند و یک عزم و اراده ملی پشت مذاکره‌کنندگان باشد.
به هر حال این ایده وجود دارد دولتی که بعد از انتخابات 1400 روی کار بیاید فرصت بیشتری برای تصمیم‌گیری در مورد مذاکرات دارد. این‌طور نیست؟
بالاتر هم گفتم. تعویق مذاکره تا انتخابات 1400 نه تنها نفعی ندارد، بلکه در درازمدت باعث می‌شود که ایران در مذاکره با غرب مجبور به واگذاری امتیازهای بیشتر شود. ایران با همه اما و اگرها و شروطی که دارد باید مذاکره را شروع کند. درست است که برجام به نقطه صفر برنمی‌گردد، اما همین اسکلت برجام مبنای خوبی برای توافقی دیگر است.
امریکا قانونا متعهد است که برتری نظامی اسراییل را در منطقه خاورمیانه تامین کند. اگر فرض کنیم سه طرف در خاورمیانه قدرت اصلی محسوب شوند یعنی ایران، کشورهای عربی و اسراییلی، کجا این مسابقه که چه کسی دست بالاتر داشته ‌باشد، تمام خواهد شد؟
من تصور نمی‌کنم کسی در دنیا باشد که جواب این سوال را بداند. اسراییل از دست ایران عصبانی و از ایران متنفر است ولی در شرایطی نیست که بتواند جنگی را علیه ایران آغاز کند. ایران هم موجودیت اسراییل را قبول ندارد و از اقدام‌های این رژیم اظهار تنفر می‌کند، اما ایران هم در شرایطی نیست که بخواهد جنگی را در منطقه راه بیندازد.
واقعیت این است که ایران می‌تواند بازی را در شرایط کنونی از یک بازی باخت- باخت، نه به یک بازی برد- برد، بلکه یک بازی با کمترین هزینه برای همه طرف‌ها تبدیل کند. به نظر من ایران باید به لحاظ دیپلماتیک این مفهوم را به جهانیان بفهماند که چیزی بیشتر از خواست فلسطینی‌ها در مورد مناقشه فلسطین نمی‌خواهد. وقتی مطالبات ایران، همان خواسته‌های مردم فلسطین باشد، الزاما به این معنی نیست که ایران از سیاست‌های کلان و بنیادینش در مقابل اسراییل عقب‌نشینی یا مانند برخی کشورهای منطقه به عادی‌سازی فکر کند. در شرایطی که ایران پشت سر خواست مردم فلسطین حرکت کند، در جهان تنها نخواهد ماند. نباید اجازه دهیم که در جامعه جهانی، ما طرف بد ماجرا جا بیفتیم. اما برخی گروه‌های افراطی و تندرو شعارهایی مطرح می‌کنند که بیشتر جنبه تبلیغات داخلی دارد و در جامعه بین‌الملل باعث بدبینی به ایران می‌شود و می‌تواند آسیب جدی به دیپلماسی با نشاط و پویای مطلوب ایران وارد کند.

http://www.ilandnews.ir/fa/News/201831/برجام-به-نقطه-صفر-بازنمی‌گردد
بستن   چاپ