سرمقاله مردم سالاری/ عوامل خارجی تاثیرگذار بر امنیت افغانستان
خواندنی ها
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - مردم سالاری / « عوامل خارجی تاثیرگذار بر امنیت افغانستان » عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم رضا جلالی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
پاکستان: در میان کشورهای همسایه و هم مرز با افغانستان، پاکستان وضعیت ویژهای دارد. افغانستان در مرز با جمهوری اسلامی ایران، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و چین مشکل چندانی ندارد. یکی دو مورد اختلاف مرزی با جمهوری اسلامی ایران دارد که حاکمیت چندانی در روابط ایجاد نکرده است. ولی مرز پاکستان و افغانستان دقیقا مشخص نیست. پاکستان خط دیوراند (نام وزیر امور خارجه وقت حکومت انگلیسی هند) را که در سال 1893 در سفر به منطقه موافقتنامهای تحت همین عنوان در مورد مرز شرقی و جنوبی افغانستان از واخان (مرز چین) تا مرز ایران منعقد نمود، مرز خود با افغانستان میداند اما افغانها معتقدند خط دیوراند با زور و تهدید به افغانستان تحمیل شد و اضافه میکنند که در نتیجه این موافقتنامه، مناطق وسیعی به انگلیس واگذار گردید. به گفته افغانها مناطقی مثل سوات، باجور، چترال، وزیرستان و چمن به انگلیس واگذار شد. پاکستان به دلیل موقعیت آسیبپذیر امنیتیاش در مقابل هند، همواره نگاهی استراتژیک به افغانستان داشته است. بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که پاکستان در مقایسه با هند از عمق استراتژیک برخوردار نیست و در هر گونه برخورد نظامی با هند، این وضعیت به زیان پاکستان خواهد بود؛ بنابراین رهبران پاکستان اعم از سیاسی و یا نظامی برای جبران این کمبود متوجه افغانستان بودهاند.
پشتونها همواره دارای ویژگیهای خاصی در جامعه پاکستان بودهاند. این قوم اکثریت جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند و در طول تاریخ مدون این کشور در اشکال مختلف و از طریق نظامهای سلطنتی، جمهوری و کمونیستی بر این کشور تسلط داشتهاند. قوم پشتون به رغم اقوام دیگری نظیر تاجیکها و ازبکها واحد ملی خارج از محدوده سرزمینی افغانستان نداشته و جایگاه و خاستگاه خود را در این کشور جستجو میکنند. در چنین نگرشی هزارهها نیز به نوعی در کنار تاجیکها و ازبکها قرار میگیرند. دوران اشتغال فرصت ذی قیمتی برای سیاست گذاران پاکستانی فراهم آورد تا با ایجاد ارتباطات گستردهای با سران قبایل پشتون در افغانستان و فرماندهان ذی نفوذ این قوم در شرق و جنوب افغانستان، تاثیرگذاری مثبت و عمیقی در شیوه نگرش تاریخی آنها نسبت به پاکستان به وجود آوردند. حکمتیار، رئیس حزب اسلامی، گزینه پاکستانیها برای اجرای سیاست یاد شده بود و اسلام آباد به وی به عنوان ابزاری مینگریست که میتواند حداقل یک دولت طرفدار پاکستان را در کابل روی کار آورد. بدین منظور این حزب بیشترین کمکهای مالی و تسلیحاتی را در دوران مبارزه علیه ارتش سرخ از محل کمکهای خارجی دریافت کرد که پاکستانیها عامل تعیین کننده در آن بودند.
عربستان سعودی: دخالت عربستان سعودی در افغانستان هر چند غیرمستقیم و بیشتر در قالب کمکهای مالی به آن بخش از مجاهدانی بوده است که به سیاستها و ایدئولوژی حاکم بر این کشور گرایش داشتهاند ولی واقعیت آن است که عربستان سعودی دلایل خاص خود را برای حضور موثر در افغانستان دارد.
عربستان سعودی خیلی زود متوجه نقش مثبت مدارس مذهبی پاکستان به سود سیاستهایش شد و همین رویه را در مورد کشورهای آسیای مرکزی نیز پیشه کرد. واقعیت آن است که عربستان سعودی از تجربیات خود در تاسیس و حمایت از مدارس دینی در پاکستان استفاده کرد و سیاست مشابهی را در کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی از طریق افغانستان به مرحله اجرا گذاشت.
محدود کردن توسعه نفوذ ایران اسلامی در افغانستان و گسترش نفوذ وهابیت از طریق شبکه مدارس دینی و علمای اهل سنت هوادار عربستان سعودی میتوانسته است در سیاستهای عربستان جایگاه خاص خود را داشته باشد؛ بنابراین عربستان به عنوان یک بازیگر مهم در صحنه رقابت آینده در افغانستان از تمامی امکانات خود بهره گرفته تا نفوذ ایران را محدود کند.
جمهوری اسلامی ایران: بر هیچ کس پوشیده نیست که جمهوری اسلامی ایران نقش برجسته و تعیینکنندهای در افغانستان دارد. ایران پای ثابت اجلاسهای بینالمللی در مورد افغانستان بوده و ملاک موفقیت این اجلاسها با حضور ایران و کیفیت مشارکت آن سنجیده شده است. از این رو جمهوری اسلامی ایران مخاطب اصلی تمام کشورهایی بوده که دستی در افغانستان دارند. وزن ایران برای تمام دولتهای آمریکا در افغانستان یکسان بوده اما میزان همکاری و تعامل را ایران تعیین کرده است.
جمهوری اسلامی ایران یکی از بازیگران مهم و تاثیرگذار در تحولات افغانستانی است. علت آن است که امنیت ملی ایران به ویژه در شرق کشور، با امنیت و ثبات افغانستان دارای پیوندهای انکارناپذیر است. از اینرو ایران تنها یک کشور اسلامی به سرنوشت افغانستان علاقمند نیست، بلکه ملاحظات امنیتی این علاقمندی را با توجیه ملی و دستیابی منافع خاص روبه رو میسازد. تصور بر این است که در تمامی دوران اشغال افغانستان به وسیله شوروی سابق ایران از جهادگران مسلمان افغانستان حمایت کرده است. حضور بیش از 2 میلیون آواره افغانی که همواره در مورد بازگشت آنها به کشورشان بحث وجود داشته است، یکی از دلایل مهم درگیر شدن ایران در مسئله افغانستان بوده است. سرایت ناامنی در افغانستان از طریق کشت خشخاش و ترانزیت مواد مخدر از مسیر ایران به بازارهای مصرف اروپا دلیل مهم دیگری بوده است که ایران را به آرامش در افغانستان و تقویت صلح و ثبات راغب میکرده است. با این حال یک واقعیت مهم را نباید در ارتباط با نحوه عمل ایران در افغانستان نادیده گرفت و آن این واقعیت است که سیاست ایران در قبال افغانستان عاری از ابهام نبوده است. به طوری که تصور شده ایران در افغانستان یک سیاست رسمی و یک سیاست غیررسمی اما عملی داشته است. سیاست نظری و عملی ایران در افغانستان متفاوت تصور شدهاند.
آمریکا: نگاه از دور به تحولات افغانستان در زمان اشغال توسط اتحاد جماهیر شوروی موجب شد آمریکائیان کم کم به اهمیت افغانستان پی ببرند. آنچه درباره سیاست آمریکا در افغانستان در دوران اشغال میتوان ابراز داشت، این است که آمریکا از تجاوز شوروی به عنوان خطر توسعه کمونیسم بهرهبرداری کرد و برای ضربه زدن به شوروی به حمایت نسبی از مجاهدین برخاست. میزان حمایت و کمک آمریکا به مجاهدین در حد ضربه زدن به شوروی بود، نه در حد تقویت مطلوب گروههای مجاهدین، به همین جهت از زمانی که خطر شوروی در افغانستان و منطقه از بین رفت، آمریکا حمایت خود را از احزاب و گروههای مجاهدین قطع کرد.
به عقیده بسیاری از صاحب نظران جلوگیری از نفوذ و نقش آفرینی ایران در افغانستان، هدف واقعی آمریکا در حمایت از طالبان بوده است. سمت گیری سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران، این گونه بوده است که کشورهای همسایه ایران یا باید روابط پرتنش و متشنجی با ایران داشته باشند یا در پیمانهای سیاسی - اقتصادی - نظامی تحت نفوذ آمریکا عضویت یابند. جریان طالبان و رشد آن در افغانستان نیز در همین راستا، مورد توجه آمریکا و وابستگان منطقهای آن قرار گرفت. آمریکا با آگاهی از تعارضات سیاسی - ایدئولوژیک اساسی میان ایران و طالبان درصدد برآمد تا در راستای سیاست مهار ایران، به حمایت از این گروه بپردازد.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/274647/