چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۴
خواندنی ها

یمن به تنهایی امنیت غرب آسیا را بازتعریف می‌کند

یمن به تنهایی امنیت غرب آسیا را بازتعریف می‌کند
ایرانیان جهان - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست یمن که زمانی در نگاه بسیاری تنها کشوری فقیر و جنگ‌زده بود، امروز به نقطه ثقل ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
یمن که زمانی در نگاه بسیاری تنها کشوری فقیر و جنگ‌زده بود، امروز به نقطه ثقل معادلات امنیتی غرب آسیا بدل شده است. ترور نخست‌وزیر و اعضای کابینه‌اش نه‌تنها نتوانست ماشین جنگی و اراده سیاسی صنعاء را متوقف کند، بلکه آغازی شد بر مرحله‌ای تازه؛ مرحله‌ای که در آن موشک‌های خوشه‌ای به قلب فرودگاه بن‌گوریون می‌رسند، کشتی‌های تجاری در دریای سرخ غرق می‌شوند و معماری امنیتی تحمیلی غرب یکی پس از دیگری فرو می‌ریزد. اکنون صنعاء با تلفیق بازدارندگی موشکی و دریایی، ابتکار عمل رسانه‌ای و مقاومت ایدئولوژیک، تعریف تازه‌ای از حاکمیت و امنیت را در منطقه رقم می‌زند؛ تعریفی که به جای اتکاء بر قدرت‌های آتلانتیک، بر توان بومی و اراده ملت‌های منطقه استوار است.
کردل| ترور نخست‌وزیر یمن «احمد غالب الرحوی» و اعضای کابینه‌اش توسط اسرائیل، یک استثناء نبود؛ بلکه کاملاً در راستای مسیری قرار می‌گیرد که صنعاء برای خود برگزیده است: مسیری مبتنی بر رویارویی مستقیم با بنیان‌های نظم امنیتی تحمیل‌شده از سوی غرب در غرب آسیا؛ نظمی که اساساً برای حفاظت از اسرائیل ساخته شده است.
پس از ترورهای هدفمند 28 اوت که دست‌کم 11 وزیر دیگر را نیز دربر گرفت، هزاران یمنی به مسجد الشعب (که پیش‌تر مسجد الصالح نام داشت) در پایتخت رفتند تا در مراسم تشییعی شرکت کنند که به سوگند مقاومت و چالش بدل شد.
«مهدی المشاط»، رئیس کنونی شورای عالی سیاسی، اعلام کرد: «انتقام ما خواب ندارد و روزهای تاریکی در انتظار شماست، به‌خاطر آنچه دستان پلید و خائن دولت‌تان رقم زد.»
او این حمله را عبور از خطوط قرمز خواند و وعده افزایش تنش‌های نظامی داد.
معاون الرحوی که اکنون عملاً نخست‌وزیر به‌شمار می‌رود، «محمد مفتاح»، در میان سوگواران گفت: «ما در برابر بزرگ‌ترین امپراتوری اطلاعاتی جهان ایستاده‌ایم، همان که دولت را هدف قرار داد – تمام موجودیت صهیونیستی (شامل دولت آمریکا، رژیم صهیونیستی، اعراب صهیونیست و جاسوسان داخل یمن).»
بازار
یمن به بازیگر محوری بدل می‌شود
نزدیک به دو سال پس از آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه، یمن خود را به قلب رویارویی منطقه‌ای تحمیل کرده و به بازیگری محوری بدل شده است. از دل محدودیت‌های محاصره، مدلی قدرتمند از بازدارندگی نامتقارن دریایی و موشکی پدید آورده است. صنعاء به یک گلوگاه ژئوپولیتیک بدل شده که موازنه قدرت را در دریای سرخ و دریای عرب بازتنظیم می‌کند. ظهور یمن نه با شمار حملات یا کشتی‌های هدف قرار گرفته، بلکه با توان فزاینده‌اش در تحمیل قواعد درگیری منطقه‌ای سنجیده می‌شود – چیزی که قدرت‌های غربی حامی اسرائیل از جلوگیری آن ناتوان مانده‌اند. از نخستین روز جنگ غزه، نیروهای مسلح یمن (YAF) اعلام کردند که کارزار دریایی‌شان به سرنوشت غزه‌ی محاصره‌شده گره خورده است. این موضع – بیش از آنکه تاکتیکی باشد، سیاسی بود – و همین اجازه داد صنعاء برای نخستین بار در تاریخ معاصر به‌عنوان قدرتی نظامی قابل‌مشاهده و تأثیرگذار در منطقه ظاهر شود.
حمله موشکی به بن‌گوریون
در 22 اوت 2025، نیروهای مسلح یمن موشکی را به سوی فرودگاه بن‌گوریون شلیک کردند؛ موشکی که بنا به تحقیقات نیروی هوایی اسرائیل، حامل کلاهک خوشه‌ای بود. این نخستین مورد تأییدشده از به‌کارگیری چنین مهماتی توسط یمن علیه رژیم اشغالگر بود. کلاهک‌های خوشه‌ای در میانه‌ی هوا به ده‌ها بمب کوچک تقسیم می‌شوند و شعاع وسیعی را پوشش می‌دهند. همین ویژگی آن‌ها را به‌ویژه علیه فرودگاه‌ها، مراکز لجستیکی و سامانه‌های پدافندی پراکنده مؤثر می‌سازد. برای تل‌آویو، رهگیری این نوع مهمات بسیار دشوارتر است؛ حتی اگر «گنبد آهنین» موشک اصلی را منهدم کند، ممکن است نتواند مانع اصابت تمام بمب‌ها شود.
با معرفی این توانایی، صنعاء نشان داد که دکترین موشکی‌اش فراتر از بازدارندگی صرف تکامل یافته است. اکنون می‌تواند پایگاه‌های هوایی و بنادر را به‌طور کامل از کار بیندازد. تهدید علیه رژیم اشغالگر دیگر صرفاً به تعداد پرتابه‌ها محدود نمی‌شود؛ بلکه کیفیت، دقت و ظرفیت نفوذ نیز وارد معادله شده است. به‌کارگیری این فناوری از سوی یمن پیامدهایی فراتر از تل‌آویو دارد. این اقدام به ریشه‌ی ساختار امنیتی تحت رهبری آمریکا در غرب آسیا ضربه می‌زند، آسیب‌پذیری‌های آن را آشکار می‌کند و مرزهای بازدارندگی را بازتعریف می‌نماید.
ترورهای هدفمند در صنعاء نه برای متوقف‌کردن توسعه موشکی – که امری غیرممکن است – بلکه برای قطع رأس تصمیم‌گیری طراحی شده بودند.
بازدارندگی دریایی یمن
اگر موشک‌ها یک محور این رویارویی باشند، سیاست دریایی تهاجمی یمن محور دیگر است: امروز، غرق‌کردن کشتی‌هایی که محاصره صنعاء علیه محموله‌های اسرائیلی را نقض می‌کنند، چالشی مستقیم برای سلطه دریایی غرب محسوب می‌شود. در 7 ژوئیه، نیروهای مسلح یمن از هدف قرار دادن کشتی تجاری «Magna CZ» با پرچم لیبریا (که با نام «Magic Seas» نیز شناخته می‌شود) در سواحل جنوب‌غربی یمن خبر دادند. ظرف 72 ساعت، عملیاتی دیگر انجام شد که به غرق‌شدن کشتی «Eternity C» در مسیر بندر ام‌الرشراش («ایلات») انجامید. رسانه نظامی یمن تصاویر با کیفیت بالای هر دو حمله را منتشر کرد – شواهدی از برنامه‌ریزی دقیق، دقت و اعتمادبه‌نفس عملیاتی.
پیام رهبران انصارالله و پیامدها
رهبر انصارالله، «عبدالملک الحوثی»، گفت این حملات به کشتی‌هایی که ممنوعیت دریانوردی یمن علیه تجارت اسرائیل را نادیده گرفتند، منجر به بسته‌شدن مجدد بندر ام‌الرشراش شد. او این اقدام را پیامی بازدارنده به شرکت‌هایی دانست که قصد داشتند محاصره دریایی یمن را تضعیف کنند. منابعی در صنعاء به The Cradle تأیید کردند که اسرائیل تلاش کرده بود با هماهنگی پنهانی با شرکت‌های کشتیرانی غربی، به تأمین مجدد بندر ورشکسته ادامه دهد. دو حمله مذکور با هدف پایان‌دادن به این تلاش طراحی شده بودند – و موفق هم شدند.
این حملات، که چند روز پس از جنگ کوتاه میان ایران و اسرائیل انجام گرفت، همچنین توان فزاینده یمن در اجرای جنگ دریایی پیچیده را به نمایش گذاشت. گفته می‌شود نیروهای مسلح یمن در این عملیات ترکیبی از موشک‌ها، پهپادها، قایق‌ها و مین‌ها را به‌کار گرفتند؛ اقدامی که نه تنها محاصره صنعاء را به‌اجرا گذاشت، بلکه هشداری به بازیگران خارجی، از جمله آمریکا، بود که هرگونه حمله به یمن می‌تواند با پاسخ دریایی مواجه شود.
ناتوانی غرب و نوآوری یمنی
در یک تحلیل در ماه مارس، اندیشکده «مؤسسه مطالعات سیاسی بین‌المللی ایتالیا» (ISPI) استدلال کرد که انصارالله از جنگ غزه برای تثبیت یک بازدارندگی دو‌سطحی استفاده کرده است: یکی اخلاقی ـ ایدئولوژیک و دیگری منطقه‌ای ـ راهبردی. به گفته این مؤسسه، یمن شکل تازه‌ای از قدرت دریایی را کشف کرده که بعید است آن را کنار بگذارد. هدف قرار دادن کشتی‌ها هرگز صرفاً نمادی از حمایت از غزه نبود؛ بلکه تلاشی برای تغییر مسیرهای تجارت جهانی در دریای سرخ به شمار می‌رفت. به همین ترتیب، پیشرفت‌های موشکی یمن واکنشی صرف نبود، بلکه طراحی شده بود تا سامانه‌های پدافند هوایی اسرائیل و آمریکا را به چالش بکشد.
غرب، با وجود برتری عظیم دریایی و هوایی، در خنثی‌سازی این تهدیدها ناکام مانده است. مأموریت‌های تحت رهبری آمریکا در دریای سرخ چیزی بیش از یک نمایش ظاهری نیستند و هیچ اثر راهبردی واقعی ندارند. قدرت یمن نه از انبارهای عظیم تسلیحاتی ناشی می‌شود و نه از فناوری‌های پیشرفته؛ بلکه بر یک فرمول چندلایه استوار است: خلاقیت محلی، عمل‌گرایی تاکتیکی و هماهنگی با متحدان مقاومت. پهپادها، موشک‌های کروز و جغرافیای دریایی این امکان را برای صنعاء فراهم کرده‌اند که بدون ورود به جنگ مستقیم، هزینه‌های راهبردی بر دشمن تحمیل کند. این همان بازدارندگی ترکیبی در عمل است؛ بازتعریف قواعد درگیری بدون آنکه منتظر به‌رسمیت‌شناختن جهانی بماند.
اکنون که عملیات نظامی واشنگتن متوقف شده، واکنش‌های غرب به حملات یمنی پراکنده و محتاطانه است. آمریکا تنها به هشدار دادن بسنده می‌کند. بریتانیا اقدامات نمادین انجام می‌دهد. اما هیچ‌کدام در شرایط کنونی منطقه توان آغاز جنگی پایدار در زمین، دریا و هوا را ندارند. تل‌آویو، از سوی دیگر، همچنان به بمباران همان بنادر ادامه می‌دهد بی‌آنکه اثری ماندگار داشته باشد. حتی تهدیدها و اجرای ترورهای پرسر‌و‌صدای هدفمند نیز نتوانستند تهدید را کاهش دهند؛ بلکه برعکس، سطح رویارویی را بالاتر برده‌اند.
بازتعریف حاکمیت و بازترسیم امنیت
عملیات‌های یمن بازتاب دکترینی هستند که در آن بازدارندگی شامل اقدام پیش‌دستانه و کنترل نمادین زیرساخت‌های دشمن نیز می‌شود و تغییر آشکاری در ذهنیت راهبردی فرماندهی نظامی یمن دیده می‌شود. این عملیات‌ها در زمان حساسی انجام شدند؛ همزمان با نشانه‌هایی از اینکه واشنگتن در حال آماده‌سازی برای یک تشدید چندجبهه‌ای است، از جمله در داخل یمن. حملات اخیر به کشتی‌ها کارکردی دوگانه داشتند: هم تقویت محاصره صنعاء و هم ارسال هشداری پیش‌دستانه. طبق گزارشی که در ژوئیه از سوی مرکز استیمسون منتشر شد، حملات هوایی آمریکا «نتوانست توانمندی‌های نظامی حوثی‌ها را تضعیف کند و در عوض تبلیغات داخلی و منطقه‌ای آنان را تقویت کرد.» این گزارش تأکید می‌کند که صنعاء قدرت و تصویر خود را به‌عنوان نیروی اصلی مقاومت در برابر مداخلات آمریکا و اسرائیل تثبیت کرده است، در حالی که دریای سرخ هرچه بیشتر تحت تأثیر بازیگرانی قرار گرفته که خارج از چارچوب‌های سنتی تحت رهبری آمریکا عمل می‌کنند.
تحلیلی جداگانه از سوی نهاد ACLED در ژوئن با عنوان «تالار آینه دریای سرخ» اشاره داشت که پیام‌های متناقض آمریکا درباره امنیت دریای سرخ نشان‌دهنده یک تغییر عمیق‌تر است؛ چرا که کنترل صنعاء اکنون ملموس شده، در حالی که واکنش‌های غرب همچنان محدود و ناکافی باقی مانده است: «حوثی‌ها جنگ نامتقارن را در منطقه بازتعریف کرده‌اند… موفقیت واقعی آنان تنها در زرادخانه‌شان نیست، بلکه در مهارت راهبردی‌شان در بهره‌گیری از روایت‌های رسانه‌ای نهفته است.» این یافته‌ها نشان می‌دهد که تا ماه ژوئیه، صنعاء با اتکا به پهپادها، موشک‌های دریایی و مین‌ها، و با پشتوانه اراده سیاسی برای برهم زدن و کنترل خطوط کشتیرانی، سلطه دریایی خود را تثبیت کرده بود. مقام‌های نظامی یمن می‌گویند این کشور در «موقعیتی راهبردی قدرتمند» قرار دارد؛ اینکه ذخایری از پهپاد و موشک انباشته، سامانه‌های جدید معرفی و پدافند هوایی را ارتقا داده که در برابر حملات آمریکا و اسرائیل کارآمدی خود را نشان داده‌اند. هر درگیری توانایی‌های یمن را تقویت کرده و تاکتیک‌هایش را تیزتر می‌کند. به‌واقع، محیط جنگی باز و مداوم منطقه به نظر می‌رسد به زمین آزمایشی برای تکامل نظامی صنعاء بدل شده است.
در همین حال، آمریکا به دنبال تشدیدی تازه است، این بار از مسیر جنگ اقتصادی. از زمان آغاز حمایت یمن از غزه، واشنگتن وعده تشدید داد و دو جنگ ناکام به راه انداخت. اکنون به تحریم‌ها، حملات به بنادر و تلاش‌های تحت حمایت سازمان ملل برای تشدید بحران انسانی تکیه کرده است. منابعی در صنعاء به نشریه The Cradle اطلاع داده‌اند که این اقدامات به‌طور دقیق رصد می‌شوند و ممکن است به‌زودی واکنش نظامی را برانگیزند. برخی مسئولان یمنی می‌گویند اگر این تشدید ادامه یابد، تجاوز اقتصادی به‌عنوان جنگ تلقی خواهد شد و با حملات مستقیم دریایی علیه منافع غرب پاسخ داده می‌شود.
تعریف امنیت در غرب آسیا دیگر توسط قدرت‌های آتلانتیکی دیکته نمی‌شود. این تعریف اکنون به دست بازیگران منطقه‌ای و با استفاده از ابزارهای بومی – علی‌رغم محاصره و جنگ – بازنویسی می‌شود. عصر کنترل بی‌چون‌وچرا بر مسیرهای تجاری و تصمیم‌های یکجانبه درباره جنگ به پایان رسیده است. صنعاء تنها یک مشارکت‌کننده در جنگ نیست؛ بلکه به‌طور فعال در حال نگارش چارچوبی جدید برای امنیت، حاکمیت و بازدارندگی است. با هر عملیات دریایی یمن، افسانه برتری غرب فرو می‌ریزد و معماری امنیتی تازه‌ای به رهبری منطقه شکل می‌گیرد. یمن هرگز قرار نبود به یک بازیگر قدرت بدل شود. اما در کمتر از دو سال، نقشه منطقه را از دریای سرخ بازترسیم کرده و خود را به‌عنوان نیروی دریایی تاکتیکی با بُرد راهبردی تثبیت کرده است. این امر بازتاب تغییری بنیادین در نگاه یمن به خود است؛ کشوری که دیگر نه به‌عنوان یک دولت تکه‌تکه و فقیر، بلکه به‌عنوان بازیگری تعیین‌کننده در شکل‌دهی به روابط قدرت جهانی عمل می‌کند. یمن تهدیدکننده امنیت منطقه نیست؛ بلکه آن را بازتعریف می‌کند، بر پایه منافع ملت‌های غرب آسیا. صنعاء فراتر از غزه رفته است؛ نه تنها به دفاع از این نوار محاصره‌شده پرداخته، بلکه فضایی جغرافیایی و راهبردی برای یک الگوی امنیتی «منطقه‌محور» گشوده که چارچوب‌های تحمیلی غرب را رد می‌کند.


نظرات شما