ایرانیان جهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
زهره فراهانی| ترامپ در آخرین اظهارنظر خود درباره ایران، بامداد روز جمعه در کاخ سفید به خبرنگاران گفت: «ایران پرسیده که آیا میتوان تحریمها را لغو کرد؟ ایران تحت تحریمهای بسیار سخت آمریکا قرار دارد و این باعث میشود کارهایی را که آنها مایل هستند قادر به انجامش باشند، بسیار دشوار شود. من برای شنیدن آن آمادهام و خواهیم دید که چه اتفاقی خواهد افتاد، اما برای آن آمادهام».
ادعای ترامپ درباره آمادگی برای شنیدن درخواستها درباره لغو تحریمها علیه ایران، در حالی است که او از آغاز دور دوم ریاستجمهوریاش در ماه ژانویه، بار دیگر کارزار «فشار حداکثری» را در دستور کار قرار داده و ضمن وضع تحریمهای جدید و در شرایطی که در حال مذاکره بود، در کنار اسرائیل برای حمله به ایران ایستاد و خود نیز با بمباران تأسیسات هسته ایران، مدعی نابودی برنامه غنیسازی تهران که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود، شد. از آن زمان، بار دیگر پنجره دیپلماسی بسته شد و بازگشتن طرفین به میز مذاکره سختتر از قبل.
روابط سینوسی با طعم منافع
اوایل دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، یک شرکت نفتی آمریکایی روابط پنهان و محرمانهای با وزارت نفت ایران برقرار کرد؛ شرکتی که تحت نظر دیک چنی اداره میشد. هالیبرتون که سالها لقب بزرگترین شرکت خدمات فنی صنعت نفت جهان را یدک میکشید، با پوشش یک شرکت ثالث، فعالیت خود را در صنعت حفاری ایران آغاز کرد.گرچه این همکاری بهسرعت از طرف تندروهای سیاسی ایران و آمریکا به چالش کشیده شد، اما در زمان خود همکاری بزرگی محسوب میشد؛ بهویژه وقتی پای دیک چنی در میان بود. چنی یکی از جمهوریخواهان نفتی بود که علاقه بسیاری به نفت داشت و با سابقه همکاری بلندمدت با جورج بوش، مسئولیت تدوین راهبرد انرژی آمریکا در سال 2001 را بر عهده گرفت. او در سناریوهایی که برای امنیت انرژی آمریکا نوشته بود، ایران را جزء کشورهایی میدانست که نمیتوان آن با حمله نظامی از نفس انداخت؛ درست برعکس عراق و لیبی که بهسادگی میشد با یک حمله نظامی تسخیرشان کرد یا در ونزوئلا کودتا به پا کرد. سیاستهای تخاصمی آمریکا در آن دوران کاهش یافت و در دورهای هم به همکاری تاکتیکی رسید. خاطرات احمد چلپی، از سیاستمداران شاخص عراق، نشان میدهد در روزهایی که آمریکا قصد حمله نظامی به عراق را داشت، رابطه و همکاری ویژهای میان اپوزیسیون صدام، ایران و آمریکا شکل گرفته بود. چلپی رسما در کتاب «صدام از اینجا عبور کرد»، از جلسات و هماهنگیهای مشترک طرفین با حضور مرحوم هاشمیرفسنجانی، شهید قاسم سلیمانی، کمال خرازی، جلال طالبانی و دیگران میگوید.
بنابراین باید به عقب بازگردیم؛ به خیلی عقبتر، به روزهای نخست انقلاب. یک ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، محمدرضا پهلوی ایران را ترک کرد، به امید آنکه شاید مانند دوره مصدق، با یک کودتا دوباره به پادشاهی بازگردد. اما اینگونه نشد؛ آمریکاییها بیش از چند روز او را نپذیرفتند و از او خواستند خاک کشورشان را ترک کند.
جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا که منتقد شاه بود، با پایش دقیق تحولات سیاسی ایران، منتظر مانده بود تا تکلیف خود را با حکومت جدید ایران مشخص کند. پالسهای ارسالی از ایران اما نشان میداد قرار است تخاصمی میان طرفین حاکم شود. آمریکاییها که عراق و افغانستان را به شوروی واگذار کرده بودند، از نفوذ شوروی و قدرتگیری حزب توده در ایران هراس داشتند و حتی معتقد بودند تجمع و حمله نخست به سفارت آمریکا در تهران، کار تودهایها بود.
حضور دوم مردم مقابل سفارت آمریکا در 13 آبان 1358 که منجر به فتح این سفارتخانه شد، کلید تخاصم را زد و آمریکاییها در نخستین قدم، واردات نفت از ایران به ایالات متحده را تحریم کردند. بیش از یک سال زمان برای حل پرونده گروگانهای آمریکایی سپری شد و کار به حمله نظامی آمریکا به ایران هم کشید. ایران، به این امید که با ریگان بتواند امتیازات بیشتری از آمریکا بگیرد، گروگانها را با کارتر معامله نکرد؛ به همین دلیل کارتر انتخابات ریاستجمهوری را به دونالد ریگان واگذار کرد. ایران هم چند ساعت پیش از مراسم تحلیف ریگان، گروگانها را آزاد کرد تا پیام روشنی برای کارتر و سیاستمداران آمریکایی زیرنویس کند.
ریگان در ابتدا روی خوشی به ایران نشان داد، اما جنگ تحمیلی و ترس واشنگتن از احتمال پیروزی عراق که متحد شوروی بود، باعث شد روابط مخفیانه میان دو کشور شکل بگیرد و کار به خرید مخفیانه تسلیحات نظامی برسد. البته پرونده گروگانهای آمریکایی در لبنان که دست ایران را برای اخذ امتیاز از کاخ سفید باز گذاشت، در این همکاریها بیتأثیر نبود. در همین دوران بود که پرونده مکفارلین افشا شد و اتمسفر سیاسی دو کشور را با یک شوک بزرگ مواجه کرد. پس از آن، آمریکا رویارویی نظامی با تهران را در پیش گرفت؛ هرچند پراکنده. جنگ که تمام شد، ریگان رفت و جورج بوش پدر آمد. او هم تکدورهای بود و سطح تخاصم میان دو کشور را بالا نبرد. بیل کلینتون نیز به فشارهای اقتصادی کنترلشده علیه تهران روی آورد.
جورج بوش پسر وقتی مستأجر کاخ سفید شد، رویکردی دیگر به کار گرفت. او ایران را محور شرارت مینامید، اما در پسِ ماجرا از ظرفیتهای تهران برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد؛ چیزی شبیه بازی برد-برد که دو طرف از آن سود میبردند. در همان ایام، بوش چشمان خود را روی سرمایهگذاری شرکتهای خارجی در صنعت نفت ایران بست؛ چراکه آمریکا با یک بحران بزرگ انرژی مواجه بود و بازارهای نفت گرفتار کمبود عرضه بودند. درخشانترین دوران سرمایهگذاری نفتی ایران درست در همان دوران شکل گرفت و ظرفیت تولید نفت ایران به 4.1 میلیون بشکه در روز رسید و تا به امروز هم بیش از این نشده است. اوباما هم وقتی دولت را تحویل گرفت، روی حل پرونده هستهای ایران متمرکز شد و در نهایت برای تغییر رفتار سیاسی تهران، هوشمندانهترین تحریمهای جهان را علیه ایران به تصویب رساند. آن تحریمها منجر به مذاکره جدیتر طرفین شد و برجام را خلق کرد. برجامی که دشمن بزرگی به نام اسرائیل داشت و همین کافی بود تا دونالد ترامپ از آن خارج شود. تخاصم دوباره بالا گرفت، اما جو بایدن دوباره آن را کاهش داد؛ صادرات نفت ایران دوباره افزایش یافت و طرفین برای توافقی دیگر آماده بودند که توهم «زمستان سخت» همه چیز را ویران کرد. باز هم نوبت به ترامپ رسید و این بار تخاصم در بالاترین حد خود، منجر به درگیری نظامی شد. نیروی نظامی آمریکا با دستور ترامپ، سایتهای هستهای ایران را بمباران کرد و به ایران هشدار داد اگر به سمت غنیسازی برود، برنامه مجددا همین است.
دماسنج تخاصم روی چه نقطهای ایستاده است؟
دیروز در حالی سخنان ترامپ درباره بررسی موضع رفع تحریمهای ایران در شبکههای اجتماعی وایرال شد که نگاهی به 47 سال رابطه ایران و آمریکا نشان میدهد دو کشور تخاصمی عمیق با یکدیگر دارند که در سالهایی به اوج رسیده و در نقاطی زیر خاکستر پنهان شده است. با اصل تخاصم شاید نتوان کاری کرد، اما میتوان آن را کاهش یا افزایش داد. همه چیز به دو طرف بستگی دارد؛ به کارتهای بازی آنها و از همه مهمتر به قدرت و مشروعیت سیاسیشان. واقعیت این است که تخاصم ایران و آمریکا میتواند مبتنی بر منافع استراتژیک باشد؛ زمانی که منافع مشترک وجود دارد، کشمکش کاهش مییابد و زمانی که تهدید یا فشار اقتصادی و سیاسی افزایش پیدا کند، تنشها به اوج میرسد. عدهای برای جلوگیری از شکست ایران در این تخاصم، بدون توجه به منافع ملی و بلندمدت، توصیه میکنند ایران باید به متحد کشورهای دیگر ازجمله کشورهای بلوک شرق تبدیل شود. این تجویز، در نوع خود بسیار خطرناک است و منتقدانش میگویند چنین راهکاری افتادن از «چاله» به «چاه» است؛ بهویژه که تجربه بدعهدی کشورهایی مانند چین و روسیه برای ایران نتایج خسارتباری به همراه داشته است.
امروز و اظهارات ترامپ و پاسخ ایران
روز دوشنبه، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در گفتوگویی اعلام کرد براساس اطلاعاتی که در اختیار دارد، ایران در حال حاضر هیچگونه توان هستهای ندارد. این اظهارات در حالی بیان شد که تهران اخیرا خبر از دریافت دعوتی از سوی واشنگتن، از طریق واسطهها، برای آغاز گفتوگوهای جدید داده بود. هرچند اخباری از این دست بارها بیان و بلافاصله تکذیب شدهاند. در این بین، شورای عالی امنیت ملی ایران تأکید کرد هیچگونه امتیازی بدون چارچوب مشخص داده نخواهد شد و هرگونه مذاکره باید در شرایطی واقعبینانه انجام شود. سخنگوی دولت در مهرماه اعلام کرده بود که ایران حتی پیشنهاد مذاکره مستقیم با آقای ویتکاف و سه وزیر کشورهای اروپایی را داده، اما طرف آمریکایی حاضر نشده است.
دیپلمات سابق کشورمان: ادامه تقابل ایران و آمریکا به زیان کشور است
درهمین راستا، فریدون مجلسی در گفتوگو با «شرق» گفت: «ادامه کشمکش میان ایران و آمریکا به سود کشور نخواهد بود. آنچه باید در اولویت سیاستگذاران قرار گیرد، رفاه، آسایش و سلامت مردم ایران است». او با تأکید بر اینکه «خصومتهای طولانیمدت فقط به فرسایش اقتصادی و اجتماعی کشور منجر میشود»، افزود: «ایران روزگاری یکی از ثروتمندترین کشورهای آسیایی بود، اما امروز در زمره فقیرترینها قرار گرفته است. ضروری است که مسئولان با در نظر گرفتن مصلحت ملت، از مسیرهای تنشزا فاصله بگیرند. مصالحه در شرایطی ممکن است که ایالات متحده از حمایت اسرائیل دست بردارد؛ موضوعی که با توجه به پیوندهای عمیق واشنگتن و تلآویو، در عمل امکانپذیر نیست».
او در ادامه بیان کرد: «مسئولان کشور باید منافع ملی را بر هرگونه موضعگیری احساسی یا سلیقهای مقدم بدانند. ایران باید با همه کشورها ازجمله کشورهای منطقه، آسیا، اروپا و حتی آمریکا روابطی متوازن، سالم و مستقل برقرار کند. بازگشت به گذشته و پرداختن به رفتارهای استعماری قرنهای گذشته، کمکی به حل مشکلات امروز ما نمیکند. باید از هرگونه وابستگی به قدرتهای خارجی پرهیز کرد».
دیپلمات سابق کشورمان با بیان اینکه «هیچ کشوری نباید دشمن دائمی یا دوست ابدی ایران باشد»، ادامه داد: «ما نه نیاز به دوستی با آمریکا داریم و نه ضرورت دشمنی با هیچ کشوری. سیاست خارجی ایران باید براساس منافع ملی و آرامش مردم تنظیم شود». فریدون مجلسی در پاسخ به پرسشی درباره دیدگاه اصلاحطلبان نسبت به غرب گفت: «اصلاحطلبان واقعی به استقلال ایران معتقدند. آنها خواهان کشوری هستند که برای تجارت و روابط اقتصادی خود نیازمند مجوز خزانهداری آمریکا نباشد. استقلال یعنی توان برقراری رابطه متوازن با شرق و غرب، شمال و جنوب. ایران باید از فناوری غرب، صنعت چین و منابع روسیه در راستای توسعه خود استفاده کند، بدون آنکه در مدار هیچ قدرتی قرار گیرد. سیاست درست، روابط سالم و متعادل با همه دنیاست».
با توجه به صحبتهای فریدون مجلسی و تجربه 47ساله، روشن است که تنش و مصالحه چرخهای همیشگی بوده و ایران فقط زمانی میتواند منافع خود را محقق کند که از وابستگی به طرفهای خارجی دوری کرده و اقتصاد و صنعت خود را تقویت کند. در نهایت، منافع ملی، رفاه مردم و توسعه فرهنگی باید محور اصلی تصمیمگیری سیاست خارجی ایران باشد، نه خصومتهای جبرانناپذیر یا وابستگی به قدرتهای بزرگ.
بازار ![]()