ایرانیان جهان - ایسنا / در پی اعلام آتشبس 60 روزه در غزه، اسرائیل و آمریکا مدعی تغییری مهم در سیاستها شدهاند؛ اما واقعیت، آشفتگی راهبردی تلآویو و تردید در اراده سیاسی نتانیاهو برای پایان جنگ است. این آتشبس همزمان ابزاری برای نجات سیاسی نتانیاهو و برگ برندهای برای ترامپ در انتخابات آمریکاست. با وجود فشارهای داخلی، نظامی و منطقهای، همچنان تردیدها درباره سرنوشت واقعی جنگ و گروگانها پابرجاست.
بازار ![]()
الجزیره نت نوشت، در ششصد و سی و چهارمین روز از جنگ غزه، برای نخستینبار در ماههای اخیر، واشنگتن و تلآویو همصدا از تغییری مهم در سیاست اسرائیل سخن گفتند؛ تغییری که اگرچه ممکن است تاکتیکی باشد، اما بوی یک چرخش راهبردی میدهد.
سفر سرنوشتساز نتانیاهو به واشنگتن؛ نجات گروگانها یا نجات خودش؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، اعلام کرد که اسرائیل با آتشبسی شصتروزه موافقت کرده؛ طرحی که با میانجیگری قطر و مصر تنظیم شده و هدف آن دستیابی به توافقی نهایی برای توقف کامل جنگ و باز کردن گره پرونده گروگانهاست. در همین حال، خبرها از آمادهسازی سفر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به واشنگتن حکایت دارد؛ سفری که تحلیلگران از آن به عنوان دیداری سرنوشتساز برای تعیین تکلیف همزمان سه پرونده اصلی یعنی جنگ، گروگان ها و آینده سیاسی نتانیاهو یاد می کنند.
اما در اسرائیل، هیچ پایان خوشی بدون بهای سنگین به دست نمیآید. پرسش اصلی این است: آیا نتانیاهو واقعاً قصد دارد پرونده جنگ را ببندد؟ یا آنکه با شعار «توافق»، در حال مهندسی آینده سیاسی خود است؟ و آیا دولت ترامپ مسیر خروج او از ائتلاف راست گرایان افراطی را هموار میکند یا دوباره با آغوش باز، او را به اعماق میدان جنگ میکشاند؟
با گذشت بیش از 600 روز از یک جنگ فرسایشی و بینتیجه، پایههای راهبردی اسرائیل یکی پس از دیگری فرو میریزد. رؤیای «پیروزی مطلق» رنگ باخته و جامعه اسرائیلی علیرغم تلاشهای سنگین رسانهای اکنون بیش از هر زمان دیگری با بنبست سیاسی و نظامی مواجه است. تحولات اخیر، ریشه در چهار مؤلفه کلیدی دارند:
الف- بازگشت ترامپ به قدرت برای نتانیاهو فرصتی تازه و دوسویه پدید آورده است. در صحنه بینالمللی، میتواند بهجای عقبنشینی، بر اتحاد با یک متحد قدرتمند تأکید کند و در عرصه داخلی، آتشبس را نه حاصل فشارها، بلکه نتیجه هماهنگی با یک دوست قدیمی جلوه دهد.
ب- حمایت مشروط داخلی از سوی گانتس و لاپید به نتانیاهو اجازه دادهاند بدون این که دولت ائتلافی اش فرو بپاشد، برای مدتی از دایره امتیازدهی به بنگویر و اسموتریچ خارج شود و فضای مانور سیاسی پیدا کند.
ج- افکار عمومی خسته و معترض که صدای خانوادههای گروگانها و تجمعهای خیابانیشان حالا طنین بیشتری یافته است؛ تا جایی که رسانههای اسرائیلی نیز صراحتاً میپرسند: سرانجام این جنگ کجاست؟
د- افزایش فشار از درون ارتش؛ روزنامه «هاآرتص» در گزارشی به تاریخ 28 ژوئن فاش کرد که شماری از ژنرالهای ارشد ستاد ارتش نسبت به «فرسایش و خستگی نیروها» هشدار دادهاند و نگران سقوط روحیه در جبهه داخلی هستند. به همین دلیل آن ها برای پایان دادن به جنگ غزه بر راه حل سیاسی تاکید می کنند.
سناریوی پساآتشبس؛ آیا اسرائیل به دنبال حمله جدید است؟
بر پایه افشاگریهای اخیر رسانههای اسرائیلی، دولت نتانیاهو بهصورت ضمنی با پیشنویس توافقی که از سوی ایالات متحده ارائه شده موافقت کرده است؛ توافقی که شامل یک آتشبس شصتروزه، روند تدریجی تبادل اسرا و تضمینهایی برای پرهیز از آغاز مجدد درگیریها طی فرآیند مذاکرات است. با این حال، نتانیاهو در سخنرانی تلویزیونی خود همچنان بر موضع سرسختانهاش پافشاری کرده و مدعی شده تا «ریشهکنسازی کامل حماس» عقبنشینی نخواهد کرد. این دوگانگی، بهنوعی به امضای سیاسی نتانیاهو تبدیل شده است؛ او با یک دست بهسوی صلح اشاره میکند و با دست دیگر، پرچم جنگ را بالا نگه میدارد.
در غزه، اما آتشبس پیشنهادی بیش از آنکه روشنگر باشد، ابهامات تازهای خلق کرده است. سازمان ملل متحد در گزارشی که در ژوئن 2025 منتشر شد، هشدار داد که حتی با اجرای یک آتشبس موقت، تداوم محاصره میتواند ابعاد بحران انسانی را وخیمتر کند. این هشدار در شرایطی صادر شده که حدود 80 درصد ساکنان غزه درگیر ناامنی شدید غذایی هستند.
از سوی دیگر، حماس احتمالاً این توافق را فرصتی برای بازسازی جایگاه سیاسیاش تلقی خواهد کرد، اما همزمان زیر فشار افکار عمومی قرار دارد تا راهی برای رساندن کمکهای فوری به مردم باز کند. پرسش اساسی همچنان باقی است: آیا این آتشبس میتواند سرآغازی برای کاهش رنج انسانی در غزه باشد یا خود به ابزاری تازه برای اعمال فشارهای سیاسی تبدیل خواهد شد؟ نتانیاهو بهخوبی آگاه است که تصویب چنین توافقی در درون حزب لیکود و بهویژه در دل ائتلاف مذهبی-قومگرای او، بدون چاشنی روایتهای جنگطلبانه امکانپذیر نیست. از همینرو، بسته به مخاطب، سخنانش را تنظیم میکند؛ و با تکیه بر زمان، تلاش دارد این مرحله حساس را بدون پرداختن هزینه سیاسی پشت سر بگذارد.
بازی رسانهای ترامپ؛ چگونه از غزه برای انتخابات بهرهبرداری میکند؟
سفر قریبالوقوع بنیامین نتانیاهو به واشنگتن، صرفاً یک دیدار دیپلماتیک نیست؛ بلکه بخشی از تلاش هدفمند او برای بازسازی سپر سیاسیاش با اتکا به حمایت خارجی است. برخلاف بایدن که فشارهای خود را بهصورت مستقیم و آشکار اعمال میکند، ترامپ ترجیح میدهد توافقهای پشت پرده را طوری تنظیم کند که نتانیاهو بتواند آنها را بهعنوان «دستاوردهای مشترک» معرفی کند نه عقبنشینیهای تحمیلی.
در این معادله، ترامپ نیز منافع خاص خود را دنبال میکند؛ نخست، پایان دادن موقت به عملیات نظامی در غزه میتواند به کاهش انتقادات داخلی نسبت به حمایت بیقید و شرط آمریکا از اسرائیل کمک کند. دوم، دستیابی به یک موفقیت فوری همچون آزادی بخشی از گروگانها و آرامسازی صحنه جنگ ـ به او امکان میدهد برگ برندهای در رسانهها رو کند؛ برگ برندهای که در آستانه انتخابات، از آن بهخوبی بهرهبرداری خواهد کرد.
در همین حال، نتانیاهو نیز اهداف روشنی را از این سفر دنبال میکند:
الف - تثبیت توافق در صحنه داخلی با تکیه بر مشروعیتی که از متحد اصلیاش دریافت خواهد کرد؛
ب - احیای چهره سیاسی خود و منحرف کردن نگاهها از پرونده قضاییاش با بازتعریف خود در قالب یک «رهبر ملی»؛
ج - ارائه نقشهای برای آینده غزه، طرحی که مبتنی است بر خلع سلاح منطقه و سپردن امور اجرایی به ساختاری جدید با مشارکت غیرعلنی برخی قدرتهای منطقهای.
سکوت عجیب بنگویر و اسموتریچ؛ نقشه پنهان یا ضعف سیاسی؟
سفر پیشروی بنیامین نتانیاهو به واشنگتن، برای بسیاری تداعیکننده حضور پرحاشیه او در کنگره آمریکا در سال 2015 است؛ زمانی که بیاعتنا به موضع رسمی کاخ سفید، صراحتاً علیه توافق هستهای با ایران سخنرانی کرد. آن سخنرانی، بیش از آنکه در راستای منافع ایالات متحده باشد، تلاشی بود برای فرار از بحرانهای سیاسی داخلیاش. حالا نیز، نتانیاهو بار دیگر به همان الگوی قدیمی بازگشته: خروج موقت از کشور برای بازگشت با یک «برگ انجیری» آمریکایی که بتواند با آن فضای داخلی را مدیریت کند.
دو چهره افراطی دولت اسرائیل یعنی ایتامار بنگویر و بتسلئیل اسموتریچ این روزها غایبان اصلی صحنه هستند. مواضع تند و تهدیدهای همیشگیشان جایش را به سکوت داده و در مذاکرات جاری پیرامون توافق، تقریباً نقشی ندارند. رسانههای اسرائیلی از جمله «یدیعوت آحرونوت» گزارش دادهاند که «ائتلاف عملاً فروپاشیده، هرچند هنوز رسمی نشده است.» در واقع نتانیاهو نیز چنان رفتار میکند که گویی این دو سیاستمدار افراطی دیگر در صحنه قدرت جایگاهی ندارند. اما این عقبنشینی ظاهری لزوماً بهمعنای حذف سیاسی نیست. تهدید همیشگی این دو به خروج از ائتلاف، همچنان همانند شمشیری بالای سر دولت نتانیاهو باقی است. براساس همان گزارش، در تاریخ 30 ژوئن 2025، بنگویر و اسموتریچ جلساتی برای هماهنگی مواضع مشترک خود علیه توافق برگزار کردهاند.
پرسش اصلی اینجاست: آیا نتانیاهو میتواند این جبهه تندرو را خنثی کند، بیآنکه دولتش فروبپاشد؟ با توجه به کارنامه سیاسی او، بعید است که بدون داشتن «چتر نجات»، دست به ریسک بزند. محتملترین سناریو این است که نخستوزیر اسرائیل با اتکا به حمایت خارجی و همراهی موقت نیروهای میانهرو همچون گانتس و لاپید، تلاش کند این مرحله بحرانی را پشت سر بگذارد. در واقع وی به دنبال مدیریت موقت است تا سرنوشت توافق تعیین تکلیف شود و بنابراین به دنبال قطع ارتباط کامل با تندروها نیست.
پیروزی ساختگی نتانیاهو؛ نمایشی برای پوشاندن شکست استراتژیک اسرائیل
از نخستین روزهای جنگ مشخص بود که بنیامین نتانیاهو بهدنبال یک «پیروزی کلاسیک» نظامی نیست؛ او بیش از هر چیز در پی لحظهای است که بتواند آن را بهعنوان «پیروزی سیاسی» در داخل کشور به مخاطبانش عرضه کند. این لحظه، ممکن است یک توافق محدود برای آزادی گروگانها باشد یا آتشبسی موقت یا حتی عبارتی تبلیغاتی نظیر «کنترل بر غزه بازپس گرفته شد»؛ عبارتی پرطمطراق که معلوم نیست دقیقاً چه معنایی دارد و اساساً چه چیزی بازپس گرفته شده است. تجربهی مواجهه اسرائیل با ایران نیز الگوی مشابهی را نشان داده است.
در تازهترین سخنرانی خود، نتانیاهو بار دیگر جملاتی آشنا را تکرار کرد: «قدرت حماس را در هم شکستیم»، «بازدارندگی حاصل شده»، و «ارتش کنترل زمین را در دست دارد». اما گزارشهای میدانی، تصویری متفاوت ارائه میدهند. کانال 11 تلویزیون اسرائیل گزارش داده که حماس همچنان ساختار نظامی فعالی در مناطق مرکزی و جنوبی غزه دارد و همچنان به کمینگیری و انفجارهای هدفمند ادامه میدهد. در چنین وضعیتی، به نظر میرسد نتانیاهو در حال مهندسی یک «صحنه پیروزی ساختگی» است؛ صحنهای برای سرپوشگذاشتن بر شکستهای راهبردی و حفظ تصویر یک دولت مقتدر نزد پایگاه مذهبی-قومگرای خود.
اینجاست که بحران واقعی خود را نشان میدهد: اگر توافق فعلی تنها پرده نخست یک نمایش سیاسی باشد، چه تضمینی وجود دارد که با پایان آتشبس شصتروزه، آتش جنگ بار دیگر زبانه نکشد؟ آیا گروگانها، بار دیگر به مهرههایی در بازیهای تاکتیکی تبدیل خواهند شد؟ و پرسش بنیادیتر این است: آیا اسرائیل بدون آنکه رسماً اعتراف کند ـدرگیر جنگی شده که نه توان پایاندادنش را دارد و نه جسارت عقبنشینی از آن را؟
آتشبس 60 روزه پیشنهادی، تنها یک توقف در عملیات نظامی نیست؛ بلکه آزمونی حیاتی است برای سنجش امکان پایان سیاسی جنگی که اکنون فراتر از توان واقعی اسرائیل ادامه یافته و هیچ افق روشنی برای آن ترسیم نشده است. در وضعیت فعلی، یک نکته آشکار شده: بنیامین نتانیاهو دیگر بهطور کامل در بند ائتلاف شکنندهاش نیست. دستکم در کوتاهمدت، او فضایی برای مانور سیاسی بهدست آورده؛ فضایی که به او امکان میدهد بین فشارهای داخلی و انتظارات بینالمللی با مهارت طنابکشی کند.
اما پرسش اصلی دیگر این نیست که آیا توافق نهایی حاصل خواهد شد یا نه؛ مسئله واقعی این است که نتانیاهو تا چه زمانی میتواند این بازی را ادامه دهد، بیآنکه ناگزیر شود کارتهای واقعیاش را روی میز بگذارد؟ آیا آتشبس پیشرو، آغاز پایان جنگ است؟ یا صرفاً نمایشی دیگر در سریالی بیپایان، که گروگانها در آن تنها ابزار معاملهاند ؟ در آنسوی مرز، اما واقعیت شکل دیگری دارد. در غزه، چیزی بهنام «هدنه» ( ترک مخاصمه) معنا ندارد. آنچه هست، تعلیقی است میان مرگی که موقتاً به تعویق افتاده و امیدی که زیر آوار واقعیتهای تلخ، کمرنگ و مبهم شده است.