ایرانیان جهان - فرهیختگان / «بهانه میگیرم، پس هستم» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدمهدی طالبی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا هرچه بیشتر به سمت پیری میرود زودرنجتر میشود، تاجایی که با دیمیتری مدودف رئیسجمهور سابق روسیه و معاون کنونی شورای امنیت این کشور سربهسر هم میگذارند.
ماجرا زمانی آغاز شد که ترامپ روسیه را به اقدامات سختگیرانه در خصوص جنگ اوکراین تهدید کرد و مدودف به او هشدار داد که تهدید روسیه بهعنوان قدرتی اتمی، گام برداشتن به سمت جنگ است.
ترامپ متقابلاً مدودف را که رئیسجمهور تکدورهای روسیه بوده «شکستخورده» توصیف کرد و گفت به دلیل اهمیت بالای تهدیدات در حوزه هستهای، دو زیردریایی مسلح به تسلیحات هستهای را در نزدیکی روسیه مستقر کرده است.
رئیسجمهور آمریکا در هفتههای اخیر با خطاب قراردادن ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و تهدید او عملاً به دنبال بهانه جهت تشدید اوضاع بود و زمانی که بهانهای نیافت، به سخنان مدودف ضریب داد.
بازار ![]()
زیردریاییهای هستهای مورداشاره ترامپ احتمالاً زیردریاییهای کلاس اوهایو هستند که هرکدام میتوانند 18 موشک هستهای حمل کنند.
هر موشک خود قادر به حمل چندین کلاهک هستهای است؛ اما به نظر میرسد طبق توافقات میان دو قدرت، در ظاهر هر موشک یک کلاهک هستهای حمل میکند.
تهدید ترامپ به این معناست که او فعلاً 36 موشک هستهای استراتژیک را برای تهدید و البته تحریک روسیه در آبهای نزدیک به این کشور مستقر کرده است.
مقایسه توان هستهای
اگر برای سهولت در مقایسه تعداد سلاحهای هستهای هر دو کشور 5 هزار مورد در نظر گرفته شوند، آمریکا دارای 4800 سلاح هستهای استراتژیک و 200 سلاح تاکتیکی کمبازده است و روسیه از 3 هزار سلاح استراتژیک و سلاح تاکتیکی بهره میبرد.
سلاحهای هستهای استراتژیک بسیار قدرتمند بوده و برای نابودی شهرها استفاده میشود و در مقابل سلاحهای هستهای تاکتیکی با قدرت انفجار کمتر برای انهدام نقاط کوچکتر مانند پادگانها و فرودگاهها کاربرد دارد.
در قیاس، آمریکا به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری سلاح هستهای استراتژیک، قدرت انفجار و تخریب بیشتری دارد.
روسها اما سرمایهگذاری بیشتری بر سلاحهای تاکتیکی داشتهاند که به دلیل در معرض هجوم زمینی قرارداشتن کشورشان است؛ اما هیچ تهدید زمینیای آمریکا را تهدید نمیکند. 200 سلاح هستهای تاکتیکی نیز برای استقرار در اروپا و شبهجزیره کره ساخته شدهاند.
از نظر سهگانه هستهای، برتری آمریکا به دلیل بمبافکنهای بی-2 وجود دارد. همچنین جنگندههای اف-35 به طور گستردهای قادر به ایفای نقش هستهای هستند.
در مقایسه با اهداف نیز روسیه باید اروپا و آمریکا را هدف قرار دهد، اما آمریکا تنها باید سرزمین روسها را درهم بکوبد.
علیرغم این مقایسهها اما قدرت تخریب هر دو بهاندازهای است که جنگ هستهای میان این دو را نمیتوان تصور کرد.
تجربه و اراده جنگ در روسیه
در جنگ میزان سلاح و نیرو به همراه فناوریهای نظامی بخشی از ماجراست، بخشهای دیگر را تجربه و اراده تشکیل میدهند. چین بهعنوان قدرتی که میتواند همتای آمریکا شود، چهار دهه است که جنگی را تجربه نکرده و در این مدت اراده درگیریهای کوچک را حتی با تایوان نداشته است. ازاینرو پکن در یک زدوخورد نظامی قابلاتکا نیست.
روسها اما در تمام این مدت درگیریهای سنگین و طولانیای را تجربه کردهاند.
جنگ دهساله افغانستان از سال 1979 تا 1989، دو جنگ چچن که نزدیک دو دهه به طول انجامیدند، جنگ با گرجستان در سال 2008، تصرف شبهجزیره کریمه در سال 2014، ورود نظامی به سوریه از سال 2015 و حفظ آن با وجود سقوط اسد و حمله به اوکراین در سال 2022 که هم اکنون در چهارمین سال جریان دارد، حکایت از تجربه و اراده روسها برای درگیری حتی در سختترین شرایط دارد. روسها نشان دادهاند اگر همانند ماجرای شوروی دچار فروپاشی شوند و همانند جنگ چچن جنگ به آپارتمانهای مسکو کشیده شود، خبری از کوتاهآمدنشان نیست. آنها انواع جنگها از نیابتی تا مستقیم را تجربه کرده و امروز در اوکراین در اوج درگیری هستند. روسیه هرچند محتاط است؛ اما آمریکا نمیتواند برخوردی همانند برخوردهایش با چین یا دیگران را داشته باشد. روسها هم ابزار کافی و هم تجربه و اراده درگیری را در اختیار دارند.
ویژگیهای روسیه طی چند قرن گذشته
روسیه ویژگیهایی دارد که کار آمریکا برای مهار این کشور را دشوار میکند. هرچند آمریکا برتریهایی بر روسیه پیدا کرده؛ اما این به معنای تسلط بر رفتارهای مسکو نیست.
1- بخشهای اصلی روسیه هیچگاه به طور بلندمدت جدا نشدهاند. در جریان جنگ جهانی اول به طور موقت و بسیار کوتاهمدت تحولاتی رخ دادند؛ اما تمامیت ارضی سرزمین اصلی روسیه دستخوش تغییر نشد.
2- تسلط روسها بر محیط غیرمتجانس پیرامونیشان در چندمرتبه از دست رفته؛ اما بار دیگر بازگشته است. تحولات پس از نابودی امپراتوری روسیه در جنگ جهانی اول و پس از فروپاشی شوروی این روند را نشان میدهد. روسها نفوذ خود را به میزان زیادی حفظ کردند.
3- روسها از نظر ایدئولوژیک عملکرد قابلتوجهی در محیط غرب داشتهاند. نفوذ در سرزمینهای اسلاو و ارتدکسنشین در دوره امپراتوری، نفوذ با گروههای کمونیست و چپگرا پس از تأسیس شوروی، پیوند و ارتباط با راستهای افراطی و جمعیتهای روستبار باقیمانده در خارج از سرزمین روسیه از این جملهاند. این نفوذها قومی و ملیگرایانه، اندیشهای و یا دینی-مذهبی بودهاند.
4- روسها با مناسبات آمریکا آشنایی مستقیم و نزدیک دارند. آنها پیش از تأسیس آمریکا به آلاسکا دست یافتند. در زمانی که کشور آمریکا به شرق و میانه محدود میشد، روسها در کالیفرنیا تحرکاتی داشته و فورت راس را در سال 1812 در شمال ایالت کالیفرنیای کنونی ساختند. مهاجران روس و بعدها جاسوسان و مرتبطان با شوروی و جدالهای مداوم میان مسکو و واشنگتن به این قضیه کمک کرد تا روسیه نفوذ و شناخت خوبی از آمریکا به دست آورد.
5- آمریکا در قضایای جنگ افغانستان، فروپاشی بلوک شرق، جنگ بالکان و همچنین اشغال افغانستان و بهویژه عراق، جنگ 2020 قفقاز و سقوط سوریه در 2024 ضرباتی به روسیه زد، اما در سال 2008 در قفقاز، در سال 2014 در کریمه و در سال 2022 در جنگ اوکراین ضربات قابلتوجهی دریافت کرد. روسها چه در دوره شوروی و چه پس از آن همواره با آمریکا مقابله مستقیم داشتهاند و به پیروزیهایی نیز دست یافتهاند.
6- حجم منابع، وسعت، قدرت و جسارت روسها بهاندازهای است که آمریکا بهراحتی قادر به منزوی کردن و نادیدهگرفتن آن نیست.
قدرت و ضعفهای طرفین
در این بخش ظرفیتهای دو طرف مورد بررسی قرار گرفتهاند.
1- آمریکا بر فناوری و مبادلات مالی اشراف دارد؛ اما روسها از نظر منابع معدنی، انرژی و کشاورزی ابعاد عظیمی دارند.
2- روسیه به دلیل صنعت نظامی قدرتمند و قدیمی با وجود مشکلات مالی نسبت به غرب قادر به برابری تسلیحاتی با این مجموعه است.
3- روسیه به دلیل واقعشدن در اوراسیا یا اصطلاحاً در «بر قدیم» قدرتی زمینی است و میتواند بهراحتی با بسیج میلیونها نفر دست به تحرک در اروپا و آسیا بزند. در مقابل آمریکا باید از طریق دریا و هوا و با عبور از آتلانتیک به اروپا دست یابد.
4- آمریکا از نظر هوایی و دریایی تجهیزات بیشتری دارد؛ اما الزاماً این برتری عامل برتری نهایی در درگیریها نخواهد بود. به دلیل آنکه محیط درگیریها خارج از آمریکاست، این کشور نیازمند انتقال و استقرار حجم عظیمی از تجهیزات به اطراف روسیه است.
5- آمریکا علاوه بر قوای خود همراه با اروپا در برابر روسیه صفآرایی کرده است؛ اما این تمام ماجرا نیست. قوای غرب منهای آمریکا توان خاصی ندارد و از سوی دیگر هرچند روسها متحدان ناتویی مانند واشنگتن ندارند، اما از همکاری با چین، ایران و کره شمالی بهرهمند میشوند. چین در برابر تحریمهای روسیه مانند تحریم انرژی مقاومت کرده، ایران به روسها در دورزدن تحریمها کمک میکند و کره شمالی در همکاریهای نظامی تا جایی پیش رفته که علاوه بر سلاح و مهمات، هزاران سرباز برای جنگ با اوکراینیها به روسیه اعزام کرده است.
درگیریها
جدال لفظی مدودف با ترامپ حاوی نکاتی است که در ذیل آمدهاند.
1- مدودف که زمانی رئیسجمهور روسیه بود به دنبال ارتقای مجدد جایگاه خود در ساختار روسیه است. با تضعیف غربگرایان در پی بروز جنگ اوکراین، مدودف از ویژگیهای دوران ریاستجمهوریاش دور شده و بهجای هماهنگی با غرب به تهدید این مجموعه میپردازد. او از شخصی غربگرا به فردی ضدغرب مبدل شده است.
2- در جایگاه معاون شورای امنیت، مدودف به یک سیاستمدار و مقام شبهرسمی بدل شده است. او نه فاقد جایگاه است که فراموش شود و نه مسئولیت مهمی دارد که بیش از اندازه جدی گرفته شود. این وضعیت باعث شده بود مدودف بهسهولت درباره پروندههای خاص موضعگیری کند.
3- مدودف درواکنش تند به ترامپ به نیابت از پوتین وارد شد که نمیخواهد جدال لفظی مستقیمی با این رئیسجمهور آمریکا داشته باشد. نوع واکنش ترامپ به مدودف، عمق جنجالساز شدن ورود به جدال لفظی با او را نشان داد. در هفتههای اخیر ترامپ تلاش کرد حملاتی به شخص پوتین انجام دهد؛ اما رئیسجمهور روسیه از ورود مستقیم به این بازی خودداری کرد.
4- ترامپ در واکنش به مدودف احتمالاً اهداف دیگری هم دارد؛ مشخصشدن وزن مدودف در روسیه برای تصمیمگیران، تحریک مقامات روسیه به ساکت کردن مدودف تا ترامپ بتواند از این اتفاق بهعنوان یک پیروزی بهره برده و ادعا کند توان اثرگذاری بر مناسبات داخلی روسیه را دارد؛ از جمله این اهداف هستند.
5- ترامپ در دولت دوم خود بسیار تهاجمی عمل میکند. مبادرت به جنگ با ایران و تهدید به بمباران مسکو و پکن در همین راستا صورت میگیرند. بخشی از این تهاجمیشدن ناشی از تحولات دوره فترت ترامپ است که جنگ اوکراین و طوفان الاقصی در آن شکل گرفتند.
6- ترامپ با تهدید روسیه درصدد قدرتمند نشاندادن خود است. او میخواهد به رئیسجمهوری تبدیل شود که یک بحران هستهای با روسیه را تجربه کرده است.
7- سخنان مدودف اهمیت نظامی خاصی نداشت و ترامپ میتوانست بهراحتی شخص او را هم نادیده بگیرد. بااینحال ترامپ حرفهای مدودف را خواند، علیه او موضع گرفت و دستور داد دو زیردریایی هستهای در نزدیکی روسیه مستقر شوند؛ صرفاً به این دلیل که از دست مدودف عصبانی شد. ترامپ دمدمیمزاجتر شده و بنا به دلایلی تحرکات نظامی انجام میدهد.
8- ارتباط ترامپ با روسیه در آمریکا جدی گرفته نمیشود. ترامپ یک دوره ریاستجمهوریاش را در زیر سوءظنها درباره رابطهاش به روسیه را به پایان رساند و در دور دوم، بهویژه در قضیه اوکراین رفتارهایی انجام داد که گمان میرفت دنبالهروی خط کرملین است. او در مدتی که زلنسکی را میکوبید و برای پوتین احترام قائل میشد، فشار چندانی از داخل جز برخی اظهارنظرهای پراکنده متحمل نشد. این مسئله نشان میدهد نهادهای آمریکایی نسبت به ترامپ و کنترل اثرات روسیه بر او اطمینان دارند.
9- زمانی که متحدان اصلی آمریکا در مهار رقبا و دشمنان اصلی این کشور تحتفشار قابلملاحظهای قرار میگیرند، واشنگتن مجبور به واکنش مستقیم میشود. ورود به جنگ ایران و رژیم صهیونی برای نجات تلآویو این مسئله را بهخوبی نشان داد. تهدیدات پیدرپی او علیه روسیه و تقلا برای کوتاهآمدن فوری این کشور در جنگ اوکراین، حکایت از بحران در کییف دارد.