جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴
خواندنی ها

رویافروشان تاریخ بخوانند

رویافروشان تاریخ بخوانند
ایرانیان جهان - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست علی ملکی| همزمان با اعلام آتش‌بس در غزه، برخی محافل داخلی با ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علی ملکی| همزمان با اعلام آتش‌بس در غزه، برخی محافل داخلی با ساده‌انگاری به دستگاه دیپلماسی فشار وارد می‌کنند که ایران نیز با آمریکا به میز مذاکره بنشیند و توافقی مشابه امضا کند. اینجا دو حالت پیش می‌آید. یا افراد با توسل به خوش‌بینی مفرط، تاریخ روابط پرتلاطم دو کشور را نادیده می‌گیرند و یا نمی‌خواهند که ببینند. در هر دو صورت لازم است یک بار دیگر صورت مسئله را مرور کنیم. بازخوانی روابط دوجانبه نشان می‌دهد سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، بیش از آنکه بر پایه حسن‌نیت باشد، بر استراتژی مهار و فشار حداکثری استوار است. از دوران کارتر تا بایدن و ترامپ، الگوی تکراری بدعهدی رخ‌نمایی می‌کند. نکته مهم این است که نباید انتظاری بیش از این از ایالات متحده داشت؛ چراکه این بد‌عهدی، ریشه در دکترین هژمونی آمریکایی دارد که هرگونه پیشرفت هسته‌ای ایران را تهدیدی برای منافع ژئوپلیتیکی خود می‌بیند. حتی میانجی‌گری‌های عمان یا اروپا نهایتاً به بن‌بست و حتی حمله نظامی آمریکا و نیروی نیابتی‌اش به ایران رسیدند، زیرا واشنگتن شرط‌بندی بر تحریم‌ها را ترجیح داد تا مذاکره برابر را. آمریکا به عنوان یک قدرت هژمون‌طلب، از دیپلماسی برای حفظ برتری استفاده می‌کند نه حل مسئله. واضح است که توافق غزه که تحت فشار‌های داخلی و بین‌المللی شکل گرفت، قابل تعمیم برای ایران نیست و تفاوت‌های ساختاری دارد که هرگونه خوش‌بینی را به مخاطره می‌اندازد. رؤیافروشان باید بدانند که بدون قدرت‌گیری کافی کشور هم در دیپلماسی و هم در میدان و جبران خسارات گذشته، هر توافقی تنها به تعویق تنش منجر خواهد شد، نه حل آن. 
1- قاهره و یک بام و دوهوای اروپا
مذاکرات هسته‌ای ایران و اروپا در تابستان 1404، با محوریت سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا و به دنبال توقف مذاکرات ایران و آمریکا، در ژنو آغاز شد. 
در نخستین نشست‌ها، وزرای خارجه اروپایی از آمادگی خود برای تمدید مذاکرات و تلاش دیپلماتیک برای جلوگیری از توسعه سلاح هسته‌ای توسط ایران سخن گفتند و به ایران فرصت دادند تا بازگشت به میز مذاکره را بررسی کند. با این حال، پاسخ ایران به این پیشنهاد‌ها مشخص بود و تهران بر شرط رفع تحریم‌ها تأکید می‌کرد. 
در ادامه، تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران از سوی سه کشور اروپایی مطرح شد. ابتدا اعلام شد که این سازوکار فعال نخواهد شد، اما با پایان یافتن مهلت تعیین‌شده و بی‌پاسخ ماندن پیشنهاد‌های دیپلماتیک، در شهریور 1404 فرایند اعمال مجدد تحریم‌ها آغاز و روند بازگرداندن تحریم‌ها به مدت 30 روز اجرا شد. ماشین دیپلماسی اروپایی با وجود حسن‌نیت اولیه، نهایتاً به ابزار تشدید فشار ملموس متوسل شد و مسیر مذاکرات هسته‌ای قاهره را به بن‌بست کشاند. 
2- مسقط و حمله 23 خرداد
دونالد ترامپ از ابتدای دور اول ریاست‌جمهوری‌اش اعلام می‌کرد که می‌تواند با ایران به توافق برسد و با توجه به حمله مستقیم نظامی از سوی ایالات متحده به ایران در تیر ماه 1404، می‌توان او را تنش‌زا‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا در روابط خارجی با ایران دانست. 
مذاکرات غیرمستقیم میان دو کشور در اواخر اردیبهشت آغاز شد. این مذاکرات که به دلیل میانجیگری عمان به «مذاکرات مسقط» معروف شد. دور اول مذاکرات در 23 فروردین 1404 در مسقط و به ریاست عباس عراقچی و استیو ویتکاف برگزار شد و گفت‌وگو‌ها «مثبت و دوستانه» ارزیابی شد. دور دوم و سوم با میانجیگری عمان در رم و مسقط ادامه یافت و تهران بر حقوق هسته‌ای صلح‌آمیز خود و رفع مؤثر تحریم‌ها تأکید کرد. دور چهارم و پنجم نیز در اردیبهشت و خرداد 1404 با پیشرفت محدود و بدون نتیجه نهایی برگزار شد و در حالی که ایران در حال آماده شدن برای دور ششم مذاکرات بود، اسرائیل با چراغ سبز واشنگتن به ایران حمله کرد و در روز‌های پایانی، ایالات متحده مستقیماً حملاتی علیه تأسیسات هسته‌ای قانونی ایران ترتیب داد. 
این مذاکرات نشان داد که حتی با میانجیگری و گفت‌وگوی دیپلماتیک، ایالات متحده دست از تنش‌زایی برنمی‌دارد و تمام راه‌های گفت‌وگوی سازنده را مسدود می‌کند، مگر اینکه همه چیز تنها در جهت منافع خودش باشد. 
3- ناآرامی داخلی، پای ثابت بهانه برای فشار
با آغاز دولت شهید رئیسی، مسیر مذاکرات هسته‌ای که از دولت قبل با چهار کشور اروپایی آغاز شده بود، به مرحله تصمیم‌گیری جدی رسید. دولت تصمیم گرفت این مسیر ادامه یابد. 
به گفته علی باقری، دبیر شورای راهبردی روابط خارجی و مذاکره‌کننده سابق، روند مذاکرات تا نیمه دوم 1400 پیشرفت قابل توجهی داشت و تا 20 اسفند همان سال، چهارچوبی قابل قبول و پیش‌نویس توافق نهایی شد. اما رخداد‌های بین‌المللی، از جمله جنگ روسیه و اوکراین، وقفه‌ای در روند نهایی‌سازی ایجاد کرد. با این حال، مذاکرات دوباره فعال شد و تا شهریور 1401 پیش‌نویس نهایی توافق شکل گرفت. در این مرحله، هیئت ایرانی به همراه شهید رئیسی در حاشیه سفر به نیویورک با نمایندگان انگلیس، فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپا (آقای مورا) دیدار کرد و متن نهایی توافق با هماهنگی آمریکا آماده شد. 
قرار بود امضای توافق پس از انتخابات کنگره آمریکا در نیمه آبان 1401 انجام شود، اما طرف آمریکایی ناآرامی‌های آن زمان را بهانه‌ای برای تعلیق مذاکرات کرد. 
آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند مسیر مذاکرات ادامه یابد اما توافقی حاصل نشود. این وضعیت در نهایت به شکل‌گیری مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در سال 1402 در مسقط با وساطت عمان انجامید و با سقوط هلیکوپتر رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه، این دور از مذاکرات هم به سرانجام نرسید. 
4- عکس یادگاری با تحریم
ریاست‌جمهوری آمریکا تغییر کرد، پدیده‌ای به نام دونالد ترامپ روی کار آمد و خروج از برجام یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی این کشور شد. ترامپ از پیش اعلام کرده بود که برجام را به چالش خواهد کشید و سرانجام در 18 اردیبهشت 1397، آمریکا رسماً از توافق خارج شد، تحریم‌های هسته‌ای و موشکی علیه ایران را بازگرداند و اهرم فشار حداکثری را به کار گرفت. نتیجه؟ بی‌اعتمادی میان دو کشور دوباره به اوج رسید. در این دوره، ایران ضمن حفظ موضع اصولی خود، هرگونه مذاکره مستقیم با آمریکا را منوط به بازگشت واشنگتن به تعهدات برجامی و جبران اقدامات نقض شده اعلام کرد. 
اما در نگاه تیم دیپلماسی دولت روحانی، حل مشکلات سیاست خارجی ایران گاهی به یک دست دادن یا عکس یادگاری با ترامپ تقلیل پیدا می‌کرد. رئیس‌جمهور وقت و وزیر خارجه‌اش آماده بودند حتی خود را قربانی کنند تا مذاکره‌ای با رئیس‌جمهور آمریکا شکل گیرد. حتی روحانی در مجمع عمومی گفت اگر ترامپ، اوباما بود، حتماً دیدار می‌کرد؛ درحالی‌که می‌توان از بدعهدی تمام رؤسای‌جمهور آمریکا چندین جلد کتاب نوشت. 
5- احمدی‌نژاد، اوباما و دست چدنی
با روی کار آمدن اوباما، بسیاری تصور کردند دوران تازه‌ای از عقلانیت در سیاست خارجی آمریکا آغاز می‌شود، اما خیلی زود مشخص شد که تفاوت اوباما با بوش فقط در طرز صحبت کردن است. اوباما در ظاهر پیام نوروزی فرستاد و از «احترام متقابل» گفت، اما در همان پیام ملت ایران را به «تروریسم و تلاش برای سلاح هسته‌ای» متهم کرد. همان سیاست «دست چدنی» در زیر دستکش مخملی. رهبر انقلاب با صراحت اعلام کردند که «دست چدنی آمریکا» پشت شعار‌های صلح‌طلبانه پنهان است و ایران فریب این نمایش را نخواهد خورد. 
اوباما چندین نامه شخصی به رهبری نوشت، از ابراز تمایل به همکاری تا درخواست گفت‌وگو‌های مستقیم؛ اما هر بار هم‌زمان با تحریم‌های فلج‌کننده، تحریک فتنه 88 و حمایت از معترضان، واشنگتن خود را به جهان و ایران ثابت کرد. آمریکا همان مسیر فشار، دروغ و مداخله را ادامه داد. 
حتی در «ابتکار عمان» نیز که با میانجیگری سلطان قابوس شکل گرفت، هدف آمریکا آزمایش میزان انعطاف ایران در برابر تحریم‌ها بود. وقتی تهران مقاومت کرد، واشنگتن عقب نشست و زیر میز کشید. 
6- اتهام جدید؛ تجهیز گروه‌های مقاومت
با آغاز دولت احمدی‌نژاد، ایران وارد مرحله‌ای تازه از استقلال هسته‌ای شد؛ غنی‌سازی در نطنز از سر گرفته شد و تهران دیگر حاضر نبود زیر بار محدودیت‌های تحمیلی غرب برود. در این دوران، آمریکا که از شکست اشغال عراق و نزدیکی بیشتر ایران به کشور‌های منطقه خشمگین بود، به‌جای پذیرش واقعیت قدرت جدید ایران، مسیر تهدید و تحریم را انتخاب کرد. واشنگتن ایران را متهم به تجهیز گروه‌های مقاومت عراقی کرد تا ناکامی خود در بغداد را توجیه کند؛ همان سیاستی که پیش‌تر در افغانستان نیز با اتهام‌سازی تکرار شده بود. 
در سال 1385، آمریکا از سر استیصال از در مذاکره وارد شد. طرحی با میانجی‌گری اروپا به تهران پیشنهاد شد تا ایران در ازای توقف غنی‌سازی و همکاری در عراق، از چند امتیاز اقتصادی برخوردار شود. اما تجربه بدعهدی‌های قبلی، اعتبار این پیشنهاد را از بین برده بود. 
7- خاتمی و برچسب محور شرارت
پس از حوادث یازدهم سپتامبر، ایران برخلاف بسیاری از کشور‌های منطقه، واکنشی انسانی و اخلاقی نشان داد. دولت خاتمی حملات تروریستی را محکوم و مردم ایران با روشن‌کردن شمع در برابر سفارت سوئیس با قربانیان آمریکایی همدردی کردند اما پاداش این همراهی طبق معمول، «خیانت» بود. تنها چند ماه پس از سقوط طالبان، جورج بوش، ایران، عراق و کره‌شمالی را «محور شرارت» نامید و جهت شدیدی به افکار عمومی جهانی و رسانه‌های بین‌المللی داد و تا مدت‌ها تیتر مطبوعات علیه ایران بود. 
بنابراین دوباره مسیر گفت‌وگو بسته شد. واشنگتن که خود در حال اشغال دو کشور همسایه ایران بود، از پرونده هسته‌ای به‌عنوان اهرم فشار استفاده کرد. اروپا نیز تحت فرمان آمریکا، ایران را متهم به تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای کرد، درحالی‌که ایران داوطلبانه غنی‌سازی را تعلیق و پروتکل الحاقی را پذیرفته بود. نتیجه این رویکرد، بی‌اعتمادی ایران به غرب و اثبات مجدد این حقیقت بود که حتی حسن‌نیت و همکاری ایران نیز برای واشنگتن ارزشی ندارد، مگر آنکه در خدمت اهداف امپریالیستی باشد. 
8- انفجار در عربستان تعلیق مذاکره ایران و آمریکا
دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، با شعار گفت‌وگوی تمدن‌ها، یکی از آرام‌ترین و در عین حال حساس‌ترین برهه‌های روابط ایران و آمریکا بود. در آن زمان، فضای جهانی و داخلی هر دو کشور برای تنش‌زدایی آماده به نظر می‌رسید. حتی کلینتون در آن زمان در سخنانی کم‌سابقه اعتراف کرد که ایرانی‌ها «حق دارند از رفتار‌های آمریکا در یک و نیم قرن گذشته خشمگین باشند.»
در ظاهر، نشانه‌هایی از تغییر دیده می‌شد: کاهش محدود تحریم‌ها، مجوز فروش دارو و غذا به ایران و قرار دادن سازمان منافقین در فهرست گروه‌های تروریستی. واشنگتن حتی پیشنهاد افتتاح کنسولگری در تهران را مطرح کرد. اما در عمل، هیچ‌یک از این اقدامات به گفت‌وگوی مستقیم منجر نشد؛ چراکه ساختار سیاسی آمریکا هنوز آمادگی کنار گذاشتن سیاست فشار را نداشت. در همین حال برج‌های «الخبر» در عربستان منفجر شد و در کمال ناباوری همین بهانه‌ای برای تنش‌زایی دوباره شد. درحالی‌که ابتدا القاعده متهم اصلی بود، ناگهان اف‌بی‌آی ایران را مسئول معرفی کرد و مسیر گفت‌وگو دوباره مسدود شد. 
9- با دولت سازندگی هم نه
با پایان جنگ ایران و عراق در سال 1367، هاشمی‌رفسنجانی تلاش داشت روابط ایران با غرب را از بن‌بست خارج کند. در آن‌سو، جورج بوش پدر که پس از رسوایی «ایران–کنترا» به کاخ‌سفید رسیده بود، به دنبال فرصتی بود تا راهی متفاوت از ریگان در برابر ایران ترسیم کند. او در مراسم تحلیف خود با اشاره‌ای تلویحی به تهران گفت: «هرگونه کمک در آزادی گروگان‌ها از یاد نخواهد رفت؛ نیکی با نیکی پاسخ داده می‌شود.» در نهایت و با رد و بدل شدن تماس‌ها، ایران با نزدیکی خود به لبنان، آزادی گروگان‌های آمریکایی را تسریع کرد. 
در مقابل، آمریکا طبق توافق باید بخشی از دارایی‌های بلوکه‌شده ایران را آزاد می‌کرد و نشانه‌ای از حسن‌نیت نشان می‌داد. اما یک ماه پس از آزادی آخرین گروگان، همه چیز فرو ریخت. انفجار در سفارت اسرائیل در بوئنوس‌آیرس بهانه‌ای شد تا آمریکا و اسرائیل دوباره ایران را متهم کنند و روند تنش‌زدایی متوقف شود. در ادامه، ماجرای «میکونوس» در آلمان تیر خلاص این روند شد. به‌این‌ترتیب، آمریکا حتی به دولت‌های سازندگی و اصلاحات هم روی خوشی نشان نداد. 
10- رسوایی مک فارلین
 در میانه جنگ تحمیلی، زمانی که ایران در محاصره کامل تسلیحاتی قرار داشت، هیئتی آمریکایی به رهبری رابرت مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی ریگان در خرداد 1365 به‌طور محرمانه وارد تهران شد. آنان با خود «کلیدی» نمادین، یک «تپانچه»، و «انجیلی امضاشده توسط ریگان» آورده بودند؛ هدیه‌هایی که قرار بود نشانه‌ای از حسن‌نیت باشند، اما در واقع پوششی برای معامله‌ای غیرقانونی بودند. هدف واشنگتن، فروش تسلیحات به ایران در ازای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان و تأمین مالی شورشیان ضدانقلابی «کنترا» در نیکاراگوئه بود؛ اقدامی که کنگره آمریکا آن را ممنوع کرده بود. 
تماس‌ها در سطحی محدود انجام شد و پس از چند روز، تیم آمریکایی ناامید از ایران بازگشت. با افشای این دیدار توسط هفته‌نامه الشراع لبنان، ماجرا به یکی از بزرگ‌ترین رسوایی‌های سیاسی تاریخ آمریکا بدل شد. 
چند سال بعد، آمریکا بار دیگر دست چدنی‌اش را نشان داد. در تیرماه 1367 ناو جنگی وینسنس، هواپیمای مسافربری ایران‌ایر را بر فراز خلیج‌فارس سرنگون کرد و 290 انسان بی‌گناه را به شهادت رساند. 
11- شکست مذاکره حتی با دولت موقت
در نخستین ماه‌های پس از پیروزی انقلاب، دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان تلاش کرد مسیر تازه‌ای از تعامل با غرب، به‌ویژه آمریکا باز کند؛ اما در واقع رگه‌هایی از ساده‌انگاری در برابر نظام سلطه داشت. 
آمریکا در ابتدا وانمود کرد که مایل به همکاری با نظام جدید است؛ تسلیحات باقی‌مانده از دوران شاه را تحویل داد و در مذاکرات نیویورک میان ابراهیم یزدی و سایروس ونس، وعده‌هایی درباره ارسال قطعات نظامی داد. اما در پشت‌پرده، واشنگتن همچنان با محافل سلطنت‌طلب در تماس بود و برنامه بازگشت تدریجی شاه به صحنه سیاسی ایران را در ذهن داشت. 
پذیرش محمدرضا پهلوی به خاک آمریکا در مهر 1358 چهره واقعی سیاست کارتر را نشان داد. حتی هشدار‌های برخی مقامات وزارت خارجه آمریکا نادیده گرفته شد و فشار لابی‌های صهیونیستی و سرمایه‌داران حامی شاه مخلوع بر کاخ‌سفید غلبه کرد و در ادامه اولین شکست مذاکراتی ایران و آمریکا پس از انقلاب ثبت شد. 
بازار


نظرات شما